خانه امت محمدرسول االله(ص)

خادمان ونوکران اهل بیت(ع)

قدرت الله، اجنه اززبان استادشیخ سلطان مرتضی

۹۵ بازديد
انواع جن ها واسامیشان   راوی
  1. :استاد شیخ سلطان مرتضی
لطفاتاآخربخوانید،
سلام علیکم:(خلاصه ومختصری از  واقعیت استادشیخ سلطان  مرتضی )
شماره تماس مستقیم  واتساپی بااستادشیخ سلطان مرتضی ۰۹۳۰۴۷۲۶۷۴۵/ 09176234226 واتساپ
شماره جدیدآنلاین سلطان 09306160450


استادشیخ سلطان مرتضی میرزایی

۱- واقعیت موکل شیخ سلطان  
۲-خطرات وخوبیهای موکل
۳-نام طایفه هایی ازجنها
4-وماموریت بعضی ازچن ها
مذهب شیعه دوازده امام
اجنه اززبان مرتضی میرزائی

جن اززبان مرتضی میرزائی

استادشیخ سلطان مرتضی میرزاییاستادشیخ سلطان مرتضی میرزایی

توجه: اول مطلب فقط

درمورد داستان

خوداستادشیخ سلطان


وخادم(موکل) شان است

آن هم فقط مختصر،

نامهای جن هادرپایین

همین قسمت است، استادشیخ سلطانمرتضی میرزایی

اول ازهمه مقدمه ایی از سری ازاسراراستاد شیخ سلطان مرتضی میرزائیکه  برای اولین بارکه بعداز سالها عمری به  هیچ انسانی نگفته شده فقط مختصری  درباره اش باکسی هم صحبت نکرد تاهیچ آدمی نترسد وفقط مختصری درمورد ارتباط جنی  بنام عبدلله برای شما بطورخلاصه که فقط متوجه شوید ودیگرسوال پرسیده نشودوعلاقه مندان به چله نشینی وقدرت اجنه بریکسری ازکارها ازکجاست ،وعبدلله چه  شخصیتی ازبرادران دینی وشیعه  ازنوع (جن )هستند سخن بگویم،،،
واول مطلب یک مورددرموردملاهایارمالان که البته این دو موردباهم تفاوتهای بسیاری به اندازه حق وباطل است بگویم،درموردرمالان که کاملا باطل هستند وجادومیکنند  برای مامسلمانها گناه کبیره است وجادوقدرت وکار شیطان است  کاملاردمیکنم ،
واما درموردملاها ،،،بنده ازملاهایی که پول میگیرند برای خوب کردن مریضها حتی یک درصدهم خوشم نمیاد حداقل برای خودم تأیید نمیکنم چون باآیات الهی سروکاردارندوباقدرت الله مریضها خوب میشوندبه واسطه ملا،نه اینکه ملاخودش خوب میکند، وبرای چنین کارهایی نباید پولی ودستمزدی  دریافت  کنند،هرکس این کاررا میکندوحتی قیمت تایین میکند شیاداست وفرصت طلب،
البته عرض کنم صدقه درست است،صدقه اش راباید پرداخت کنند، که مبلغ موردنظراستادبه فقیرمیدهد که بیشتربدست خود ملاآیات نویس بایددادومیدهند تادعا تأثیرکند بربیمارآن هم  به سفارش حضرت محمدص قبل  از نوشتن و قلم زدن بپردازدتااثرکنادیاهمان لحظه که آیات ودعارومیگیری باید پرداخت کنند،که  
(توجه داشته باشید)استادشیخ سلطان مرتضی میرزایی      صدقه

درموردصدقه اول  استاد

صدقه چله نشینی اولشان و آیات نویس چله های اول نامهای اعظم برهرقلمی درنوشتن آیات هریک آیات
  یک میلیون وصدوچهارده هزاروپانصدتومان است که اعلام شده و اماکسانی که میخواهند

ازآخرین چله که ازنامهای اعظم است  واین قدرتهافوق العاده که به إذن الله تعالی است ،تمام قدرتهاقدرت الله است وبس، که قدرت عظیم تری داردبانامهای اعظم الله تعالی استفاده میشودکه برای افرادخواصی است که سریعاجواب میبینند،که ( هرقلم دومیلیون و دویست هزارتومان صدقه میباشدبرهرقلم یک صدقه جدابایدپرداخت شودوبایدبابت اون موضوع بایدکاملاازصدقه ازدل وروحش کاملاجداسازد وبگذرد تاخطانشود)

وهمچون درروایتی: •
پیامبراسلام (ص) که به حضرت علی (ع) فرمودند،...
چون درروایتی ،حضرت علی (ع)درحال نوشتن دعایی بودبه شخصی که رسول اکرم(ص) واردشدوآن شخص دعایش راگرفت ورفت ،حضرت محمد(ص) فرمودند یاعلی چراپولی دریافت نکردی ؟حضرت علی(ع) فرمودنداین کاررادرراه خدا انجام دادم نه بخاطردست مزد،!اینجابودکه رسول الله(ص)فرمودنددرست است ولی آن شخص باید صدقه دعایش رابپردازدتادعابراو اثرکند،
شایدبرای شماجای سؤال باشد!که چراحضرت علی(ع) دعانوشت!!درحالی که خودحضرت سر  خداست وکافی بود فقط دست به دعاشودویااراده میکردمشکل آن شخص حل میشد!بله اراده حجت الله اراده خودپروردگاراست ولی همه مردم ازشیعیان مخلص نیستند وهمه معجزه نمیتوانند بکنند وبرای هردردی ومشکلات دردنیا خداوند قرآن فرستاده که خودآیات وطلسم های قرآنی هرکدام معجزه هامیکنند برای خلق که این مورد هم هرکس نمیداند وهرکسی نمیتواند دعابنویسد وعلوم غریبه کارهرانسانی نیست وخیلی ها نیازمندیک دعا وآیه برای شفاگرفتن ویاحل مشکلشان است وهمه مردم هم امام یاپیغمبرنیستند که بااراده کردن شفا بگیرند یامشکلشان حل شود ،این عمل ازامامان وپیامبران برای کسانیست که ازاین قدرت ناتوانند ودرمنده،واین کارآموزشیست برای آنها تادرمشکلاتشان نمانندوحاجت رواشوند ودرمانده نشوند، وملاها درامر روزی برای خودنمیتوانند کاری کنند ،مگردرکنارکاروتلاشش پربرکت شدن رزقش را باآیات شریفه وتوسل به پروردگارانجام گیرد،
ولی برای هرکاردیگر قادرهستند مثل دوستی ومحبت بین مردم وحتی خودشان یادشمنی یامجازات افرادی که برمردم ظلم میکنند ،یاگره انداختن درکاردشمنان ،البته کسانی که دارای موکلی هستند ومخصوصا موکلی قدرتمند وتوانا مثل جنیان که آنها دراین امربسیارتوانمند هستند ویکی ازتوانایی اجنه ها قدرت ماورایی شان است وهم طی الارض بودنشان که فرقی نمیکند کجای دنیا باشد ازکره زمین دریک لحظه میتوانند اگرشرق باشند درغرب ظاهرشوندواگرشمال زمین باشند به سرعت چندلحظه درجنوب میتوانندظاهرشوند،،به همین دلیل  طی الارض هستند، 
خوب درمورداین بحث البته که حکم کردن به جن بادستورات اون بحثی دیگراست که باطلسم باید انجام بگیرد مثلا جنی رامامورکنیم برای انجام کاری درهرمکانی که باشد فرقی نمیکندوالبته که تابه اتمام نرساندخسته نمیشودواز تلاش دست نمیکشد، خیلی هامیشناسم ودیده ام که مشکلشان بادعا حل شده ولی بعدنزد کسی رفته اند درحالی که هیچ مشکلی نداشته اند ملا به اوگفته است که دیگرتمام شد جن رابیرون کردم واین دقیقا یک شرک کامل است به الله تعالی درحالی که قدرت الله اوراشفاداده بوده ازقبل،،، ولی شیاد تلقین اینکه جن یاپریزاد را من بیرون کردم پول دریافت میکند،خوب چرا؟
  چون بااین کارامرارومعاش میکند ونیازدارند به مشتری بیشترواول ازنزدیکان خود شروع میکنند تاتبلیغی شودودهان به دهان بین مردم غریبه نامی بیندازند تابیشترمعرفی شودوتاپول نگیرند کارانجام نمیدهند ولی بنده ازسن نوجوانی وبارفت وآمددرمنزل یکی ازدوستان کودکیم که مادرشان شهرت زیادی دربندرعباس دارد که برادربزرگ دوست من خودش بخاطربی احترامی وبه مسخره گرفتن اجنه دچارجن گرفتگی وآزار جن ها قرارگرفته بود مراهم دیده بودند وبه همراه من همه جا می آمدند ڪه تا سن ۱۴سالگی وقبل از سن بلوغ بامن ارتباط میگرفتن ولی خجالت میکشیدم نزدخانواده حرفی بزنم تااینکه باملایی بنام ملاعلی که بازنشسته کشورافغانستان ودرمحله مازندگی میکردآشنا شدم وبادیدن من وبانگاه اول جن همراه من رادیده بودوبه من گفت من دوست دارم هرروز سری به من ومنزل من بزنی ،تااینکه حدود ۱۰روزی میشود که به منزلش میرفتم به من گفت شبها این اتفاقها یا فلان اتفاقها برتو می افتند؟گفتم بله،گفت این اشخاص جن هستند میفهمیدی؟گفتم بله،گفت به پدرومادرت گفته ایی؟گفتم نه،!گفت توباید ازشراین افراد نجات پیداکنی وفاصله بگیری،گفتم چطور؟گفت بایدمدتی درچله بشینی چون من بااهل منزلم (که چنددخترداشت)   میخواهم بروم به کشورخودم وتوخودت بقیه کارهاروباید انجام بدهی گفتم چطور ؟درموردچله نشینی صحبت کرد ومن گفتم باشه ولی ازخطراتش که چه افرادی راخواهید دید من ترسیدم وگفت اگر ازهفت حصاری که( باآیة الکرسی وسوره یاسین به شکل دایره  کشیده میشه) ووقتی که حمله میکنند به طرفت تاتوبترسی وازدایره بیرون بیایی وفرارکنی تابتوانند بتودست رسی پیداکنند حرف زد من گفتم خوب اون لحظه من باید چکارکنم؟گفت فقط به خداایمانی داشته باش واعتماد کن به آیة الکرسی هیچ کدام به جسد تو(یعنی جسم من)نمیرسند وتادایره بیشتر نمیان آرامترشدم وگفت بدون استاد ممنوعه ازهرهزارملا یکی سالݦ بیرون می آید وبقیه یادیوانه میشوند یا میمیرند،وگفت خودم باید بیایم دنبالت وبالای سرت ونزدیک تو باشم تا کاررا به اتمام برسانیم ،گفتم چقدرباید پول بهت بدهم؟گفت هیچی من تورا دوست دارم توبچه ی مومنی هستی ،وبنده حرفم راکم کنم که روز جمعه شد وگفت موقه اذان مغرب آماده باۺ تابرویم درتپه های کمربندی بندرعباس که قدیم منزلی ساخته نشده بود وزودبه بیابان وکوه های کوچه وتپه های شنی میرسیدیم رفتیم ووضوی کاملی راگرفتین وشروع به آموزش داد که یکی یکی انجام دادم تاموقه قرآن خواندن رسید ودایره راباخواندن آیه ها وسوره ایی که گفتم همزمان باخواندن دایره رابدورمن کشید وشروع به متن احضار کرد،که دراینجا متن احضار رانمینویسم تاهیچ کس وشمابرادر وخواهرعزیزم که هم اکنون این متن رامیخوانی نخوانی چون حتما درحضوراستاد واقعی بایدانجام شود ،وملاعلی احضارراخواند واسپندوکندورک رابرآتشی که ازقبل آماده کرده بود ریخت بلندبلند صدایش رابالاتربرد ومتن مبارک احضاررامیخواند که یکباره دیدم ازجلو یک گروه به شکل حیوان (سگ ،گربه بزرگ،وحیوانات وحشی دیگرباسرعت به طرف من میدوند ومن دستانم رابر زمین گذاشتم وفریادزدم لاحول ولاقوة الابلله والله اکبر تانزدیکی من آمدند ومن ازترس ایستادم ملادادزد بشین سرجات وسریع نشستم تانزدیکم آمدند درحالی که بینشان شکل انسان هم بود ولی صورتشان سفید وذکر چله خودش که مخصوص خودملابود رابرزبان آورد وهمه فرارکردن ودورایستادند وبعضی هاهم فرارکردن ودیگرندیدم وذکری که به من آموزش داده بود (که آن ذکرنام اعظم پروردگاراست )برزبان خودم آوردم که باید آن شب ده هزاربار میگفتم وهی تکرار کردم تااینکه اجنه ها همه یک جا ساکن شدند ویکی یکی ملاخواست تابیایند نزدیک وازآنها پرسید که میفهمی چه کسی مرتضی بن حبیب راآزار رسانده وهمراهش هست گفتند بله خود آن جن اولین کسی بود ازوقتی ما می آمدیم بسوی شمادرمسیر ازجلوما فرارمیکرد که ملاگفت بیارینش گفتند قتمیرراصدابزن که اومیتواند اسیرش کند وبه نزدشما بیاورد که ملااحضارش کرد وازاوخواست وشخصی که آزارم میداد را درحالی که موهایش راگرفته بود وبرزمین میکشاند بسوی ما میاورد تانزدیک شد یکی یکی معرفی کرد تااینکه قسم به الله و قرآن وحضرت سلیمان (ع)یادکردندکه دیگرپیرامون مرتضی بن حبیب نمیگردیم و......وچهل شب این کارراانجام دادیم وهرشب کسان دیگروانواع جن ها ودیوها را باچشم دیدم البته به خاطر نترسیدن شما عزیزان ازشکل ونوع های آنها نمینویسم که تانترسید ...تااینکه چله من وبهمراه چهل روز روزه وخوردن غذاهای مجاز (چون چندین نوع غذارانباید میخوردم مثل یکی ازآنها گوشت بود) وذکرهای نام اعظم پروردگار که بااین نامها وباتوسل به همین نامها وباکمک اهل بیت (ع)ومحمد وآل محمد(ص)ودستورات مخصوص شیعیان حضرت علی بن ابی طالب (ع) عمریست کسانی که موردازیت وآزاراجنه قرامیگیرند مشکلشان را رایگان درحالی که بنده مشکلات فقربسیاری دارم حل میکنم بدون هیچ مبلغ تایین شده ایی....یادم آمد ازروزهای اول چله که ملاعلی کتابی که ازهمان اول قبل ازچله بهم هدیه داده بود وقسمتی ازکتاب راکه نام پادشاه های اجنه وموکلین هرروزهفته ونام دیوهای موکل هرروز هفته وملائکه موکل هرروزنوشته بود را منگنه کرد کتاب رابهم داد وتأکید کرد که این قسمتهارافعلا حق نداری بخوانی من باکنجکاوی منگنه ها را بازکردم ونام پادشاه جن همان روزرابرزبان جاری کردم وآنقدرمشغول برسی کتاب شده بودم که دیگرساعت از نیمه شب گذشته بودوساعت ۳شب بودوتنها نشسته بودم که درزدند وتانگاه کردم شخصی بالباس سفید روشن که ازقسمت صورت خیلی نورزیادی میزدونشسته بودبهم سلام کردمن هم جواب دادم وفقط یک کلمه گفت (توفلان کس هستی؟)که آن نام نام خواهرکوچکترمن بود ،گفتم.. نه .... وازترس قرآن رابرسینه گرفتم ودویدم درخانه ملاعلی وملادررابازکردو نگاهم کردوداستانم تمام نشده بودتوی حرف من آمد وگفت اویکی ازپادشاه های جن مسلمان بوده که خودت صدایش زدی وشامس آوردی که مسلمان بود وگرنه باپای خودت ازمنزل به بیرون میبردت وبه هرکجای دنیا وهرشهری وکشوری که دوست داشت میبردت وخانوادت هم پیدایت نمیکرد وچندماهی نگذشته بود که ملاعلی ازایران رفت ومن شبها اتفاقهایی میدیدم که میترسیدم که به خانواده ام بگویم وآنها مرا دیوانه بدانندچون چندبارگفتم وتوجهی نکردند تااینکه ملایی رابرای درمان خودم یادداده بود برای خودم یاد گرفتم تااینکه ازدواج کردم ازدواج که کردم حتی یک شب بی دردسر نبودم تاصبح جنی برجسمم میآمد ومرابه اختیارخود میگرفت وهیچ مقابله ایی نمیتوانستم بکنم ومرابه بیرون ازمنزل میبردووقتی به همسرم میگفتم ..میگفت توفقط دررخت خواب بودی وتقلا میکردی وناله میکردی تامن تکانت نمیدادم توهمچنان درتقلا بودی تایکی ازشبها بی اختیاردررخت خواب فریادزده بودم برسرهمسرم وبلندشده بودم وبدون اینکه دررابازکنم شیشه درراازجا کنده بودم بامشت ودررا ازجامیخواستم بکنم تااینکه دربازشده بود ومن رفته بودم بیرون ازمنزل وتاصبح برگشته بودم وچشمم به درکه خورد ازخانواده ام پرسیدم که این درچه شده گفتند کارخواهرکوچکترم است وازمن پنهان کردم تااینکه گذشت بعدازچندسال که من صاحب فرزندی شدم ودریکی ازسفرهایم که به مشهد میرفتم دقیقا ساعت ۹شب بود که درمنزل خاله همسرم بودم دوبراره متوجه آمدن همان اجنه ها شدم وبه خاله همسرم اعلام کردم که امشب همچین اتفاقی قراراست بهم بافتد یکی ازشماها باید نزیک من مراقب من باشدکه قبول کردند وپسرخاله من کنارمن خوابید وبه رخت خواب که واردشدم یکی که هیچی ازاوپیدانبود بجز رد پاهای سنگینی که ازخودش بجا میگذاشت روی من ورخت خواب من راه میرفت وهرچه به پسرخاله همسرم میگفتم که همچین اتفاقی رودارم متوجه میشم فکرکنم باورنمیکردتااینکه خودش هم گفت یکی روی رخت خواب من هم راه میره وتاصبح گرفتارهمان شخص بودم تااینکه ساعت هفت صبح همسرم بامن تماس گرفت واحوالم راپرسید ویهوگفت راستی چندسال پیش که توحالت بدشده بود ودراتاق روکندی من وپدرت رفتیم پیش بابابریم(باباابراهیم ){بابابریم که خود موکلی بنام عبدلله داشت واززمان کودکیش بااوبود وازتمام استان هرمزگان وحتی ازشهرهای دیگرنزدش میآمدندوحتی ازخارج از کشور مثل امارات وعمان که خودبابا،،فامیل مادرم میشد وخودش یک داستانی جداگانه دارد رفته بودیم وگفته بود که اجنه ها دارن ازیتش میکنندودعایی بازعفران که خود یک حکمی ونامه ایی بود برای کل اجنه ها داده بود که بیخبردربالشت من قراردهندوازهمان شب دیگربه سراغم نیامدندواین حرفو همسرم بهم گفت که دیشب بچه کوچکم باخیس کردن بالشت من خانمم گفت من بالش رو بازکردم تابشویم این دعا رودیدم وداستانش روبمن گفت ودقیقا همان ساعت۹ شب بودکه من متوجه دوباره اجنه ها شده بودم وبافوت بابا ابراهیم متوجه شدم که ( عبدلله جن) مرتب به نزد من میآمده تایک شب باخوندن احضارودعوت ازعبدلله درمنزل خودم باهاش صحبت کردم که متوجه شدم ازهمان روزاول که باملاعلی آشناشده بودم ونزد باباابراهیم میرفتم عبدلله دنبال من بوده وحتی شب خواستگاری من هم همراهم بوده وحضورداشته وحتی باباهای دیگرهم نمیتوانند اونو مشاهده کنند مگراینکه احضارمخصوص خودش رابگویند وبعنوان مهمان دعوتش کنند ومن هنوز که هنوزه خانواده ام ازاین موضوع خبرندارند


  خوب ازخطرات جن وشخص موکل دار هم بگویم :

اگرجن ها وابستگی کاملی به انسانهایی که باآنها ارتباط دارندوانسانهارادوست وارباب خودمیدانند چندین خطربزرگ دارندیکیش این است که حتی یکنفر،حتی یکنفر غیبتی رادرمورد صاحبانشان بشنوند که میشنوند وکافیست یکنفردرجمعی که سخن ازاربابش برزبان وذهنش بیاوردیاغیبت باشد یاباعث رنجش آن انسان باشدوهمان یکنفرحتی دفاعی نکندوسکوت کنداورا ازیک تارمویش گره ایی میزند که تاعمردارد گرفتارحکم جن میشودوخودش هم بیخبرولی اگرمتاهل باشدوفرزندی داشته باشد بجای اینکه خودش رابزنداول حکم برفرزندش میکند دوم برخودشخص چرا؟ چون نگاه میکنند که آن شخص چه مجازاتی رانمیخواهند بپذیرند که همه سیاه بخت شدن فرزنددلبندشان را نمیخواهند وحاضرهستندبلابرسرخودشان بیاید ولی برسر فرزندشان نیایدچون آرزوی دیرینه آنهارا میابندوباخودمیگویند ومیفهمندکه این شخص پس اگرخودش رامجازات کنیم زیادبیماری یابلاها وآنقدرکه برفرزند غمگین میشوندبرخودشان غمگین نمیشوند پس ادب نمیشوند وبه کاراشتباهشان وظلم درحق صاحب جن را بازبان وغیبت وعمل انجام میدهند که موکل همانجا برفرزندشان مأموری میگذارد تاوقت مشخص شده که کاررایکسره کند ،درحمام،دردستشویی،هنگام خواب و،،،، وبیشتر حکمها چه حکمی است ؟؟ حکم میکند که اگر دخترباشد بختش را میبندد که به هیچ عنوان ازدواج نمیتواند بکند واگر خواستگارهم بیاید بهم میخورد واگر بهم نزند صبرمیکند تاازدواج صورت بگیردوبعدازمدتی نفاق وجنگ بینشان می اندازد تا طلاق بگیردکه بیشتر زجربکشد حتی اگر به ده سال هم طول بکشد صبرمیکند یاوقتی حامله باشد بچه اش رامیکشد یاجنین رادررحم مادرمیکشد ،ویادخترها وپسرهایی هستند که پایان این حکم آنقدرزجرش میدهدودردل وذهن ایندر میگویدفلانکاررابکن یافلان کارراانجام بده که تا باهراشتباه به اوبیشتردست رسی پیداکندوآنقدرمیگوید تنهاراه خودکشی است وانوقت قدرت رامیدانند تااینکه آن شخص بیچاره خودکشی میکند وکاری میکند که ایجادکننده اگر یکنفرباشدوزندگی عاشقانه ایی هم اگرداشته باشد زندگیش راآنقدرسردوبی معنی میکند تا به طلاق برساند حتی اگر ده سال بیست سال هم طول بکشد به هیچ عنوان خسته نمیشود وبراوزودمیگذردچرا؟چون عمراجنه ها ازانسانها خیلی بیشتراست حتی به ۲۰۰۰سال هم عمرمیکنندوهستند پادشاه ها وطایفه جن بسیار نفراتی دارندکه عمرشان ۱۹۰۰سال ۲۰۰۰سال وحتی کمی بیشتر وکمترهستند .... اگرکسی خطایی کرد یاظلمی کرد راه چاره چیست وقت را ازدست ندهد چون بااشتباه حتی یک طایفه انسان رادر اشتباهی قرارمیدهند که همه باهم اشتباه هاتی میکنند که هیچ به صلاحشان نیست وحتی بدترازآن فراموش میکنند که غیبت یا تصمیم بد واشتباه راچه ساعتی درچه روزی ودرچه ماهی ودرچه سالی انجام داده که مشکلش راحل کند وخیلی خیلی آسان است نجاتش  راه حل موکل است ورضایت ازآن شخص دریک کلام وپا گذاشتن برغرورخود دریک جلسه وبخشش بخواهد وعذرخواهی کند وفتنه وهرکاراشتباهی انجام داده تا مجازات نشده رفع بلا باید بکند تنها راه حل رفتن پیش آن شخص است وحکم راهرچه هست باطل کند مطلب مهم اینجاست که آن جن به هیچ عنوان نمیگذارد به هردلیل نمیگذارد که آن شخص حکم راباطل کند حتی بایک کلمه اعتراف وحلالیت بطلبدودل موکلداررا شاد کند ورضایتش رابگیرد باجبرات خسارتهایی که به اوبایک تصمیم واشتباه وغیبت شیطانی  که جن مامور به او وبه دل وذهنش حتی ازکلمات خوب هم استفاده میکند  وبه دروغ به اومیگوید این کارتوغیبت نبوده این کار کارخیری بوده وتوعمل صالحی راانجام داده ایی تاشخص خطاکاردراین باوراشتباه وباطل غرق شود وفکرکندکه دارد کاردرست راانجام میدهد خیلی ها اگرپسرجوان داشته باشند ازغیب جوان مرگشان میکنند حتی ازروی موتوریاماشین فرمانرادرسرعت بالا میپیچاند تا بمیرد اگرزنده ماند دوباره به انتظار میشیند تا کارش رابه اتمام برساند،بیشتربرروان نوجوانان وجوانان عمل میکنند که بی خبراز پدرومادر به یک بهانه باطل وبی خودی دست به اعدام یاهمان خودکشی میکند الله اکبر پس باید مراقب باشیم وقتی باشکستن غروراین همه سیاه روزگاری وبدبختی وتغیرزندگی خوب به بدترین زندگی تبدیل نمیشود وتمام میشود چرا انسان خطای خود را جبران نکند البته اجنه هایی که فرزندان انسانهارا به مرگ وبدبختی میکشانندگناه کبیره میکنند وبایدقیامت وشب اول قبر جواب پس بدهندوحتی چنان برنامه ریزی میکند وآرایش گناه رامیکندکه مردبرهمسرش وزن برهمسرش چنان خیانتی کندکه درعمرخود نکرده وهمسربه همسر فریب میدهد وبرروی سجاده وبرمهرچنان سجده کنان اشک میریزد که همسرباخودمیگوید که همسرم بهشتیست دیگرفکرنمیکند که شیطان است،،،الله اکبر یادتان نرود که آن جن مأمورکاری میکند که حتی این اتفاقهارادرذهنتان  به مسخره والکی جلوه دهد ولی بعدانسان فراموش میکنند وتامتوجه شدید سریعا جبران کنید وخودتان اعلام کنید هرچقدراگرآن شخص موکل دارغریب غریب باشد وفکرکنی که نمیبخشد شماباید به نزدش بروی تاامان فرزندان وفلج نشدن ازدست وپا،وسیاه بختی،گره درکارهای مهم تان ایجاد نشود انشاالله  


وامانام وانواع طایفه های جن ها: 
انواع و اسامی جن ها


 عیثم:این جن اخبار را به نقاط مختلف جهان می‌رساند. ام الصبیان: این جن‌ها به کودکان ضرر می‌زنند.
آل: این نوع جن‌ها از جنس زن بوده و به زنان باردار و نوزاد‌ها ضرر می‌زنند و از آه من می‌ترسند و چه بسا نقل‌شده توسط عده‌ای از زنان تسخیرشده‌اند.
صالح: این جن‌ها انسان‌هایی را که راهشان را گم کرده‌اند به مقصد می‌رسانند. در روایتی آمده است: همانا یکی از برادران جنی شما صالح نام دارد هر گاه راه را گم کردید ندا کنید" یا صالح اغثنی "یعنی ای صالح کمکم کن. او در بیابان‌ها می‌گردد هرگاه صدای گمشده را بشنود او را راهنمایی کند. (وسایل الشیعه ج 11 ص 443)

متکون: این نوع جن به هر شکلی که بخواهد می‌تواند متمثل باشد به‌جز صورت انبیا و اوصیا و اولیا ء.(بحار ج 25 ص 327)

زوبعه: به رئیس جنّیان و شیاطین گفته می‌شود.
زوال: این جن در نطفه انسان‌های مخالف اهل‌بیت علیهم‌السلام شریک می‌شود و اگر آن فرد پسر باشد لواط کار و اگر دختر باشد زناکار خواهد بود. (کافی ج 5 ص 549)

تمریح: روایت‌شده تمریح یار شیطان است و هنگام شب فعالیت خود را در بین شرق و غرب آغاز می‌کند (کافی ج 8 ص 232)

عارض: این نوع جن‌ها برخی از انسان‌ها را مریض می‌کنند.

ابلیس: به شیطانی گفته می‌شود که از رحمت خدا مأیوس باشد.

شیطان: به جن شریر و خبیث شیطان گویند.

مارد: به جنی که سرکش و خبیث‌تر باشد مارد گویند.

عفریت: به جنی که خبیث‌تر و قدرت فوق‌العاده‌ای داشته باشد عفریت گویند.

عامر: اعراب قدیم به جنّیانی که در میان مردم سکونت داشتند عامر می‌گفتند.

مذهب: جنّیانی که به اشکال مختلف می‌آیند به‌جز صورت پیامبران و امامان. خیزب: پیامبر اسلام فرمود: این شیطان انسان را در حال نماز وسوسه کرده و نماز انسان را قطع می‌کند و برای دفع آن به خدا پناه برده و سه بار بر سمت راستت فوت کن. (بحار ج 92 ص 137)

هزع: امام صادق(ع) فرمود: ابلیس شیطانی دارد که به آن هزع گفته می‌شود بین مشرق و مغرب را در هر شب پر می‌کند و هنگام خواب نزد مردم رفته و باعث خواب‌های پریشان می‌شوند (امالی صدوق ص 146)

ولهان: پیامبر خدا فرمود: برای وضو شیطانی است که ولهان گفته می‌شود و اگر بنده‌ای نام خدا را به هنگام وضو بر زبان نیاورد او را دچار وسوسه می‌کند. (مستدرک ج 1 ص 323)

قفندر: امام صادق فرمود: هر کس چهل روز در منزلش بربط (یکی از آلات موسیقی) نواخته شود خداوند شیطانی به نام قفندر را بر او مسلط می‌کند که اعضای بدنش را بر روی اعضای مشابه صاحب‌خانه می‌گذارد وحیای او سلب می‌شود و نسبت به سخنانی که به دیگران می‌گوید و یا به او گفته می‌شود بی‌مبالات و بی‌خیال می‌گردد. (کافی ج 5 ص 537)

مره: یکی از پسران ابلیس است و بدان جهت شیطان را ابو مره گویند. (سفینه البحار ماده بلس)

لاقیس: او هم‌جنس‌بازی زنان را به زنان آموخت. (سفینه البحار ماده بلس)

هفاف: او در صحرا‌ها وسوسه می‌کند.

زکتبور: او در بازار‌ها بوده و مردم را به سوگند دروغ و تعریف دروغ کالا و بیهوده‌گویی ترغیب می‌کند.

بتر یا (ثبر): او هنگام مصیبت‌ها انسان‌ها را وسوسه می‌کند تا به خود سیلی زده و یقه خود را پاره کرده و بی‌تابی کنند.

اعور: او انسان را به زنا تشویق می‌کند.

داسم: وقتی انسان وارد خانه شد و نام خدا را ذکر نکرد ه و سلام نگفت، او را وسوسه می‌کند و بین او و خانواده‌اش شر به پا می‌کند و اگر هنگام غذا خوردن نام خدا را ذکر نکند در غذای او شریک می‌شود.

مطرش: او صاحب اخبار دروغ است و انسان را وسوسه می‌کند تا اخباری دروغ وضع کرده و منتشر نماید.

شیطان ردهه: جنسی از شیاطین که علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه از آن نام برده است. (نهج‌البلاغه ص 298) ضرر زدن آنها به انسان‌ها آنها در شرایط عادی نمی‌توانند به انسان‌ها ضرر بزنند؛ مگر اینکه انسان‌ها آسیبی به آنها برسانند و آنها در صدد انتقام‌جویی بر آمده و ضرری را متوجه انسان‌ها نمایند. برای اینکه انسان‌ها به جنّیان ضرر نرسانند باید در برخی از کارها بسم‌الله الرحمن الرحیم را بر زبان‌آورند مانند ریختن آب داغ به آستانه و یا چاه و یا روی آتش و نیز هنگام رسیدن به آستانه در و رفتن به حمام و دیگر مواردی که در شرع مقدس به آنها اشاره شده است.
نوشته هایی اززبان

نویسنده:مرتضی میرزائی 

توجه:انتشاراین مطلب بدون ذکرمنبع حرام است ورضایتی برانتشارش ندارم لطفا مراعات کنید باتشکر/نوکراهل بیت(ع)مرتضی میرزائی
.

چهار توصیه ی پیامبر به حضرت زهرا سلام الله در وقت خواب

۲۶ بازديد
چهار توصیه ی پیامبر به حضرت زهرا سلام الله در وقت خواب

استادشیخ سلطان مرتضی میرزایی
برای مشاهده ارتباط شیخ سلطان مرتضی میرزایی بااجنه (طایفه جن) شیعه برروی همین متن سبزرنگ کلیک کنین


از حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) روایت شده:
رسول خدا (صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله) بر من وارد شد، وقتی‌که بستر خود را پهن کرده بودم و قصد خوابیدن داشتم؛
فرمود: ای فاطمه، نخواب مگر این‌که چهار عمل بجا آوری: ختم قرآن کنی و پیامبران را شفیع خود سازی و اهل ایمان را از خود خشنود کنی و حجّ و عمره بجا آوری.؟
این را فرمود و وارد نماز شد؛ من ایستادم تا نمازش را تمام کرد، گفتم: یا رسول الله، به چهار چیز امر فرمودی که من در این وقت قدرت بجا آوردن آن را ندارم،
حضرت تبسّم کرد و فرمود:؟
هرگاه سوره «توحید» را «سه مرتبه» بخوانی گویا ختم قرآن کرده‌ای و! ؟هرگاه به من و پیامبران پیش از من، صلوات فرستی ما شفیعان تو در روز قیامت خواهیم بود و!؟ هرگاه برای اهل ایمان استغفار کنی، تمامی آن‌ها از تو خشنود می‌شوند؛ و؟! هرگاه بگویی: «سُبْحانَ اللّٰهِ وَ الْحَمْدُ لِلّٰهِ وَ لَا إِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَ اللّٰهُ أَکْبَرُ» حجّ و عمره کرده‌ای.

برای مشاهده صفحه نخست خانه امتمحمدرسول الله(ص)  برروی همین متن یامتن اصلی بالای همین مطلب راکلیک کنید

منبع: عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال , جلد۱۱ , صفحه۸۵۷

متن وترجمه سوره فلق+تفسیر

۲۹ بازديد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان
 
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱﴾

بگو پناه مى برم به پروردگار سپیده دم (۱)

مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲﴾

از شر آنچه آفریده (۲)

وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳﴾

و از شر تاریکى چون فراگیرد (۳)

وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ ﴿۴﴾

و از شر دمندگان افسون در گره ‏ها (۴)


وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵﴾

و از شر [هر] حسود آنگاه که حسد ورزد (۵)


استادشبخ سلطان مرتضی میرزایی

سوره فلق از سوره های کوتاه قرآن کریم است که فضایل و برکات زیادی دارد، در ادامه متن سوره فلق و ترجمه آن، دلیل نامگذاری سوره فلق، آثار و برکات و فواید تلاوت سوره فلق را ملاحضه می نمایید. اهمیت تلاوت سوره فلق و فضیلت آن سوره فلق سوره صد و سیزدهم قرآن کریم در جزء سی و از سوره های کوتاه است. این سوره کوتاه با 5 آیه، 23 کلمه و 73 حرف، فضایل و برکات زیادی در دل خود جای داده است.
سوره فلق یکی از سوره های مکی و در ترتیب نزول، بیستمین سوره ای است که بر پیامبر (ص) نازل شده است.
خداوند در این سوره به پیامبر (ص) دستور می دهد از هر شرّی به خدا پناه ببرد، مخصوصاً از شر تاریکی شب، زنان افسونگر و شر حسودان. به نظر برخی از مفسران اهل سنت، این سوره هنگامی نازل شد که مردی یهودی، با جادو کردن حضرت محمد (ص)، موجب بیماری ایشان شد. پس از آمدن جبرئیل و نزول سوره فلق و ناس، آیاتی از آن بر پیامبر (ص) خوانده شد و ایشان از بستر بیماری برخاستند. اما برخی از علمای شیعه این روایت را رد می کنند و می گویند که سحر و جادو بر پیامبر تاثیر ندارد.
دلیل نامگذاری سوره فلق نام سوره فلق از اولین آیه آن گرفته شده است که به معنای صبح و سپیده دم می باشد. نام دیگر آن «مُعَوِّذَة» (پناه بردن) است که از واژه «عوذ:پناه بردن» در آیه اول گرفته شده است.سوره فلق و سوره ناس را مُعَوِّذَتین می گویند.(دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، 1377ش، ج2، ص1271)
پیامبراکرم (ص) امام حسن(ع) و اما حسین (ع) را همواره با این دو سوره تعویذ می نمود و با قرائت این دو سوره دو فرزندش را در پناه خداوند قرار می داد.(المناقب ابن شهر آشوب،ج3، ص155)
این دو سوره را به دلیل اینکه آن ها را در مواقع احساس خطر می خوانند، مُشَقشَقَتَین نیز گفته اند. محتوای سوره فلق خداوند در سوره فلق به پیامبر (ص) دستور می دهد که از هر شرّی به خدا پناه ببرد، مخصوصاً از شر تاریکی شب، شر زنان افسونگر و شر حسودان. بنابر تفسیر المیزان مراد از « النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ » فقط زنان ساحر نیستند بلکه هر شخصی است که سحر و جادو انجام می دهد.در تفسیر نمونه گفته شده است که سوره فلق به پیامبر و مسلمانان تعلیم می دهد در برابر هر شری به خدا پناه ببرند و خود را به او بسپارند.
(تفسیر نمونه، ج 27، ص 454)

فضیلت سوره فلق در کتاب شریف کافی روایتی از امام ابی الحسن (علیه السلام) وجود دارد که می فرمایند :اگر کسی در ایام کودکی، خود را در هر شب متعهد بداند که سوره های فلق و ناس هر یک را سه بار و توحید را صد بار و اگر توانایی ندارد، پنجاه بار تلاوت کند، خداوند بزرگ او را از هر ناراحتی، گرفتاری، تشنگی و... که دامن گیر کودکان می شود در امان می دارد، و او به سن کهولت خواهد رسید، اگر چنین تعهدی داشته باشد، یا کسی برای او تعهد نماید، تا روز مرگ محفوظ خواهد ماند. در کتاب من لا یحضره الفقیه از قول ابی عبیده الحذا از امام ابو جعفر (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند:هر کس در نماز وتر، سوره های معوذتین و توحید را تلاوت کند، به او گفته می شود:ای بنده خدا! بشارت باد تو را که خداوند نماز وتر تو را قبول کرده است.


همچنین در کتاب نسائی عقبة بن عامر گفته است:به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفتم در حالی که آن حضرت بر مرکب سوار بود، دستم را روی پا های حضرتش گذاشتم و گفتم:ای رسول خدا! سوره های هود و یوسف را به من تعلیم نما، فرمود:بلیغ تر و رساتر از سوره فلق نخواهی یافت. عقبه در حدیث دیگری گفته است:بین راه جُحفه و ابواء باپیامبراکرم (ص) می رفتیم، باد سیاه و شدیدی به وجود آمد، رسول خدا شروع به قرائت سوره های فلق و ناس نمود و فرمود:ای عقبه! تو نیز این سوره ها را قرائت کن که این ها برای رفع بلا مثل و مانند ندارند. عقبه در ادامه می گوید:گاهی رسول خدا (ص) از این دو سوره در نماز هم بهره می گرفت. ختم سوره فلق بر اساس حروف ابجد 241 است. در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است: هر کس این دو سوره را بخواند مانند این است که همه کتابهای پیامبران الهی را قرائت کرده باشد.(مجمع البیان، ج10، ص491) در کتاب خواص القرآن گفته شده است:هر کس سوره فلق را در هر شب و در هنگام خواب تلاوت کند، اجرش همچون پاداش کسی است که حج یا عمره به جا آورده و روزه گرفته است. سوره فلق امانی است از ناراحتی ها و چشم زخم امان می دارد. امام صادق (ع) فرموده اند:هرگاه رسول خدا (ص) بی حال و یا بیمار می شد، دست های خود را باز می کرد و سوره های حمد، فلق و ناس را قرائت می نمود و چهره خود را با دستش مسح می کرد و بهبودی می یافت. روایتی وجود دارد که فردی به نام ثابت بن قیس بیمار شد، حضرت محمد (ص) ب عیادت او رفته و برای بهبودی اش سوره های فلق و ناس را قرائت کرد و بر او دمید و برای بهبود حال او دعا نمود و او شفا یافت. در کتاب دعوات راوندی روایتی ازحضرت علی (ع) وجود دارد که فرموده اند : روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را عقرب گزید، حضرتش ظرف آب خواست و بر آن سوره های حمد، فلق و ناس را قرائت کرد و آنگاه مقداری از آن آب را آشامید، سپس درخواست نمک نمود و آن را در آب ریخت و مخلوط کرد و بر موضع درد پاشید که درد تسکین یافت.



در روایتی از امام صادق نقل شده است:لبید بن اعصم یهودی رسول خدا صلی الله علیخ وآله وسلم را سحر کرد و ایشات تحت تأثیر سحر بود مثلا وقتی می خواست از در برود در را نمی دید و با دست خود لمس می کرد. خداوند برای دفع سحر این دو سوره را نازل نمود.(طب الائمه، ص114) همچنین در روایتی دیگر فرموده اند که :هر کس در خواب ببیند که سوره فلق را قرائت می کند، از حیله زنان و سحر ساحران در امان است و روزی اش فراوان می شود. در کتاب طب الائمه گفته شده است که امام رضا (ع) شخصی را دید که غش کرده بود، امام دستور داد ظرف آبی آوردند، بر آن ظرف سوره های حمد، فلق و ناس را تلاوت کرد و بر آن دمید، آنگاه دستور داد که آب ظرف را بر سر و صورت او بریزند. آب ریخته شد و او به هوش آمد. در همین کتاب ذکر شده است که هر فردی سوره فلق را در هر شب از شب های ماه مبارک رمضان در نمازهای واجب یا مستحب خود قرائت کند، ثوابش مانند کسی است که در مکه روزه گرفته و نماز خوانده است و نیز مانند شخصی است که حج و عمره به جا آورده است. همچنین در بخشی دیگر آمده است که هر کس در خواب ببیند که سوره فلق را تلاوت می کند و یا کسی برای او قرائت می نماید، بشارتی است بر این که اوضاع چنین فردی خوب خواهد شد، ثروتش افزون می شود، بر مخالفانش پیروز می گردد و خیر بسیاری به او روی می آورد.



****
اَنَس خدمتکار حضرت محمد(ص) نیز می گوید: پیامبر اکرم(ص) مرکبی داشت که چموش بود، حضرت مرکب را در اصطبل بست و دستور داد که سوره های فلق و ناس را بر آن حیوان قرائت کنند، وقتی این کار صورت گرفت، مرکب هم آرام شد. در کتاب لب اللباب نقل است که هر کس بر قرائت سوره فلق مداومت داشته باشد، سحر و جادوی دیگران در او کارساز نیست و سلامتی اش تضمین می گردد. در روایتی از ابوسعید خدری که ترمذی نقل کرده است: پیش از نزول سوره های فلق و ناس، گاهی حضرت محمد(ص) دعا می کرد و نسبت به برخی امور به خداوند پناه می برد، اما پس از نزول این دو سوره، ایشان تنها به وسیله این دو سوره به این کار اقدام می کرد. 1. بخشش گناهان در روایتی رسول خدا (ص) می فرماید :هر که سوره های توحید و ناس و فلق را 10 مرتبه در هر شب بخواند مانند این است که تمام قرآن را قرائت کرده و از گناهانش خارج می شود مانند روزی که از مادر متولد شده است و اگر در آن روز یا شب بمیرد به مرگ شهادت مرده است.(البلد الامین، ص33) 2. فرزند دار شدن یکی دیگر از خواص عنوان شده  از سوره فلق مربوط به مسئله ی مهم بچه دار شدن است ؛ برای فرزنددار شدن سوره های حمد، آیه الکرسی، اخلاص، ناس، فلق، کافرون و در روایتی قدر را نیز را 70 مرتبه بر آب نیسان بخواند، سپس اذکار تکبیر و لا اله الا الله و صلوات را هم به همین اندازه بگوید، پس از آن به مدت هفت روز پی در پی صبح و شام قدری از آن آب را بیاشامد تا خداوند او را شفا می دهد در صورت داشتن ناتوانایی جنسی، مشکل او درمان شود و خداوند به او فرزندی عنایت کند.( زادالمعاد، ص479) .

*••••*

نقل شده است:همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درد شدیدی داشت و بسیار ناراحت بود جبرئیل و میکائیل به نزد او آمدند. جبرییل نزدیک سر او نشست و میکائیل نزد پای او. جبرئیل او را با سوره فلق و میکائیل او را با سوره ناس تعویذ کرد.( بحارالانوار، ج18، ص71) 4. تعویذ کردن و خود را در پناه خدا قرار دادن قالب وردپرس چند منظوره اهورا تبلیغ قالب وردپرس چند منظوره اهورا خرید قالب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:چرا مردم خود را با این دو سوره تعویذ نمی نمایند برای تعویذ بهتر از این سوره ها یافت نمی شود.(الدر المنثور، ج6، ص415) با دو سوره ناس و فلق می توان بهترین پناه و امنیت را برای خود و خانواده خود ایجاد کرد و شر حسودان و بدخواهان را خنثی نمود. روایتی وجود دارد که هر کس سوره فلق را قرائت نماید برای او مایه شفا و امنیت از سحر و موجب رحمتی برای ثابت ماندن بر عافیت است و هر کس سوره ناس را بخواند باعث امنیت او از مکرها و حیله های شیطان و سبب رحمتی برای ثبات بر الهام است.(مستدرک الوسائل، ج4، ص370) یکی دیگر از آثار با برکت تلاوت معوذتین، امنیت در خواب است که می توان به آن رسید. امام باقر (ع) فرمودند :هر کس در خواب چیزی موجب ناراحتی او می شود وقتی به رختخوابش می رود سوره های فلق و ناس و آیة الکرسی را قرائت نماید.( من لا یحضره الفقیه، ج1، ص469) .
استادشیخ سلطان مرتضی میرزایی

*****

احترام اجنه به اهل بیت(ع)استادشیخ سلطان مرتضی میرزایی

۲۸ بازديد
علوم غریبه، وخدمت واحترام جنیان به اهل بیت (ع) استادشیخ سلطان مرتضی میرزایی
 ✅در باطن عالم، اموراتی بس عجیب در جریان است که هرکس را به درکش راه نمی‌دهند و خود حضرات اطهار، دافعه ای برای عدم ورود نا اهل به این خطه و کنوزالاسرار ایجاد و بدیعی می‌شوند در این حیث از آثار خلقت‼️
شهادت بی‌رحمانه، پر غرض و مظلومانه حضرت روح القدس، زهرای محدثه را خدمت اول شخص عالم؛ حضرت حجت علیه السلام تعزیت عرض کرده و با اجازتی، نکاتی از پرده مودت را تقدیم حضار می نمایم.

از موثرات ارتباط گیری با پریان، احترام ویژه و جمیع مشاعر قلبی در مناقب و فضائل زهرای بتول، حضرت حانیه ی طاهره میباشد. همانطور که؛ ارتباط باطنی و احترام به حضرت سیدالشهدا علیه السلام برای ارتباط با پنج طایفه اجانین اصیل شیعه بسیار موثر است‼️

ارتباط باطنی با نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز، برای تسخیرات مهم بوده و محبت باطنی به مولی الموحدین؛ امیرالمومنین علیه السلام بعنوان شاهراهی برای ارتباط با موجودات روحانی ناری_نوری، حتی بالاتر موثر است و نکاتی از این قبیل که در این رشحه گنجایش کلام ندارد‼️ چراکه فی المثل حتی شئونی از دو بانوی بزرگوار، حضرت زینب سلام الله علیها وایضا حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها؛ در عالم باطن و این موجودات وجود دارد که بازهم عجیب و جالب است. و آن اهم اینکه بدانید دیوان بادی به شدت از این دو بانوی بزرگوار می هراسند‼️

این دو بانوی بزرگوار در زمان حیاتشان، اعمالی را در عالم این موجودات به سر منزل رساندند که حاصل این خبر است. عملی در حد شهادت ایشان به دست کابالیست های همدان و ساوه‼️ عجیب آنکه، حضرت فاطمه معصومه باید جایی دفن شوند که طهمورث دیوبند بنا نهاده‼️
از نمونه های دیگر این شئون باطنی، آگاه باشید که جفر بدون ارتباط باطنی با امام جعفر صادق علیه السلام؛ و کیمیا بدون ارتباط باطنی با امام رضا علیه السلام نیز میسر نیست‼️ ولیکن تمام آنچه هست و نیست،جامع آن در وجود ذی جود حضرت حجت یافت میشود‼️ منتهاالامر؛ ارتباط باطنی با ایشان بسیار سنگین و سخت است زیرا قدرتمندترین شخص در تاریخ کل خلقت ایشان هستند. اما نکته جالب اینجاست که ارتباط قلبی و احترام ویژه به مادرشان؛ حضرت زهرای حوریه، توجه همه این انوار الهی را به همراه دارد‼️ از نبی مکرم تا حضرت صاحب الزمان.
منبع کنزالاسرار

استادشیخ سلطان مرتضی میرزایی(شناخت عفریت)

۲۹ بازديد
شناخت عفریت، جن وانسانها
مطالبی ازکنزالااسرا

عفریت به معنی گردنکش و خبیث آمده‌ است.
در برخی منابع به قدرت و حیله‌ گری آنها اشاره شده است.

عفریت از لحاظ لغوی برگرفته از عفرة است، و به معنای کسی است که پشت دیگران را به خاک می‌مالد؛ و این نشانه قدرت اوست. از معانی دیگر عفریت زبردست و هوشمند و زیرک است. پس خباثت و شرارت برگرفته از معنای لغوی آن نیست. عفریت در قرآن کریم در داستان سلیمان نبی (ع) در آیه 39 سوره نمل آمده‌ است :
عفریت به معنی گردنکش و خبیث آمده‌ است. در برخی منابع به قدرت و حیله‌ گری آنها اشاره شده است.

استادشیخ سلطان مرتضی میرزایی وجن هاوجنگ حضرت علی(ع) وداستان زعفرجنی پادشاه جن هایدمسلمان

۶۳ بازديد
  • داستان زعفر جنی(پادشاه و سلطان تمام جنهای عالم)



برای مشاهده جن موکل استادشیخ سلطان مرتضی همین متن  راکلیک کنید
اینجا داستان زندگی زعفر, آزاده ای از طایفه جن رو می خونید, که عشق به خدا و اهل بیت زندگیش رو عوض کرد و به جای پادشاهی و سلطه به طایفه های جن, محبی اهل بیت رو اختیار کرد, چه بی قرار در عشق به خدا و اهل بیت بود و چه مصیبت بزرگی بهش وارد شد وقتی سر آقا و مولای خودش رو بالای نیزه ها دید ,
زعفر چه با وفا بود و چه نیکو جایگاهی پیدا کرد. زهد , راستویی و عشق رو سرلوحه کار خودش قرار داد و تو ایمان و صبر و پایداری از خیلی از انسانها جلوتر رفت , پس بار الها , رحمتت را بر او بیفزای , نسلش را با دین و عشق خود آمیخته و پایدار فرما و محبی اهل بیت را نصیب فرزندانش گردان و او را در جوار رحمت و عنایت خود آرام و با دوستاران و صالحان درگاهت محشور فرما.. آمین یا رب العالمین .. وقتی که خاتم انبیا و موکب همایون, حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) از جنگ (سکاسک و سکون) با فتح و با خوشحالی و با غنائم مفصل مراجعت نمودند, به زمین شورزار و بی آب و علفی رسیدند که در آن صحرا , صدایی جز عفاریت جنیان و فریاد غولان بیابان شنیده نمی شد. سپاه پیغمبر از شدت گرما و حرارت چشمانشان تار شده بود پس به خدمت حضرت پناه بردند. حضرت فرمود : آیا کسی از شما این منطقه را می شناسد؟ شخصی به نام (عمر ابن امیه ضمری) به خدمت حضرت عرضه داشت: یا رسوال الله! من کاملا این وادی را می شناسم و مکرر با اسبان راهوار از این منطقه عبور کردم , در این بیابان هیچ پناهگاهی وجود ندارد و هیچ لشگری به این صحرا نیامده جز آنکه صدمات طاقت فرسا نصیبشان گردید , زیرا این مکان مقام جنیان متمرد و مسکن شیاطین و محل عبور و مرور ابلیس می باشد. این وادی را ((کثیب ازرق)) می نامند , بیابانی است بسیار خوفناک , مسلمانان وقتی که مطلع شدند بیشتر روی به حضرت آوردند و راه نجات از آن منطقه را تقاضا نمودند. پیامبر اکرم فرمود : آیا کسی هست که نشانی از آب دهد و من برای او در حضور الهی ضامن بهشت شوم ؟ باز ((عمر ابن امیه)) عرض کرد : یا رسوال الله! در این بیابان چاهی است که آن را ((بثر ذات العلم )) می نامند , آبش سردتر از برف است. اما , احدی قادر نیست از آن استفاده کند! زیرا آن چاه محل اجتماع جن و عفریت هاست که آنها بر سلیمان ابن داود (ع) تمرد کردند, و مردم را از آن آب منع می کنند, سواری در آنجا منزل نمی کند مگر آنکه او را هلاک می کنند و لشگری به آنجا وارد نمی شود مگر آنکه اکثر آنها را می سوزانند. نقل کرده اند که : ((تبع یمانی)) در این وادی منزل کرد که ده هزار نفر از سواران او را سوزاندند, ((رهام ابن فارس)) , پیاده شد و جمع کثیری از لشکر او تلف شدند, ((سعد ابن برزق)) لشگر کشید و بیست هزار از سواران او از بین رفتند و هم اکنون نیز کله های قربانیان, مثل تخم شتر مرغ در اطراف چاه پراکنده است. حضرت فرمود : (( لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم و افوض امری الی الله )) بعد امر فرمود, مسلمانان پیاده شوند و خیمه ها را برپا نمودند, حرارت زمین و هوا دقیقه به دقیقه بیشتر می شد , لشگر همه به آب احتیاج مبرم داشتند , حضرت در بین لشگر با صدای بلند می فرمود : ای معاشر مسلمین کیست از شما بر سر آن چاه برود و از برای ما خبری بیاورد تا من پیش خدا بهشت را برای او ضمانت کنم. پس ((ابوالعاص ابن ربیع)) که برادر رضاعی حضرت پیامبر بود , عرض کرد : یا رسول الله ! این افتخار را به من مرحمت کن , زیرا یک مرتبه دیگر هم من به همراه جمع کثیری بر سر این چاه رفته بودیم, چون بر سر چاه رسیدیم عفریتی عظیم از چاه نمودار شد هر کس از ما که اسب تندر داشت نجات یافت , مابقی هلاک شدند, اما یا رسول الله! من آنروز هنوز به اسلام مشرف نشده بودم, الحمدلله خداوند ما را به وجود مسعود شما هدایت فرمود و از برکت دین مقدس اسلام امیدوارم آسیبی به من نرسد. حضرت دعای خیر در حق ((ابوالعاص)) فرمود و اجازه رفتن داد و ده نفر از شجاعان و دلیران برجسته سپاه را همراه ((ابوالعاص)) فرستادند, همه اینها با تجهیزات کامل روانه شدند, وقتی که به نزدیک چاه رسیدند, ناگاه عفریتی از میان چاه, مانند نخله سیاه , تنوره کشان یر به آسمان کشید, چشمها مانند طشت پر از آتش و دهانش را مانند غار افراسیاب گشوده و شعله آتش به جای نفس از دهان او بیرون می آمد, در آن وقت تمام بیابان را آتش و دود احاطه کرد, مانند رعد قاصف سیحه بر می کشید و زمین از هیبت لرزه او به لرزه در آمد که در آن لحظه مسلمانان خواستند فرار کنند که ((ابوالعاص ابن ربیع)) فریاد بر آورد که ((یا اخوانی , من الموت تهربون ؟)) یعنی ((ای برادران , آیا از مرگ فرار می کنید؟)) در جای خود بایستید و مرا با این عفریت تنها بگذارید از بر او ظفر یافتم مقصود حاصل است والا سلامم را به رسول خدا برسانید .. پس ابوالعاص , شمشیر بر کشید و قدم جرات پیش نهاد. آن عفریت فریاد کشید: کیستید و برای چه آمده اید ؟ آیا نمی دانید در این مکان پادشاهان جن و متمردان عفاریت جمعند که همه آنها از فرمان سلیمان (ع) سرکشی کرده و از گردنکشان و دلیرانند !!! ابوالعاص فریاد کشید: ما بزرگان مکه و حرمیم معدن جود و صاحب کرمیم دوستان خدای رحمانیم امتان رسول و سبحانیم سرور انبیا و تاج امم روشنی بخش جمله عالم گفته ما را محمد (ص) عربی سفته دری ز لعل تشنه لبی آب از چاه جنیان آریم جان جنی ز تن برون آریم یاران گفتند: کلام ابوالعاص, تمام نشده بود که دیدیم عفریت صیحه ای از جگر کشید و خود را بر روی ابوالعاص انداخت, ابوالعاص را مانند گنجشک در چنگال باز دیدیم, فقط صدای وی را می شنیدیم که می گفت: ((بلغوا سلامی علی رسوال الله)) یعنی ((یاران! سلامم را به رسوال خدا برسانید)) ما از ترس فرار کردیم, بعد دیدیم آن عفریت به چاه رفت. برگشتیم و جنازه ((ابوالعاص)) را که مثل ذغال سیاه شده بود در سر چاه دیدیم , بر سر جنازه نشسته, گریه نمودیم. در همین حال از میان چاه غلغله و هیاهو بلند شد, گروه گروه صورتهای عجیب و غریب بیرون می آمد , ما همه پا به فرار گذاشتیم و به حضور پیامبر اکرم رسیدیم . دیدیم که جبرئیل خبر شهادت ((ابوالعاص)) را به پیامبر رسانده و آن بزرگوار گریه می کند. بعد فرمود : به آن خدایی که روح محمد در قبضه قدرت اوست, الان روح ابوالعاص, در حوصله مرغ سبزی است که در بهشت می خرامد, اصحاب هم آرزو می کردند که کاش ما به جای ابوالعاص بودیم. در آن زمان, حضرت امیر المومنین برای ماموریت مهمی از لشگر عقب مانده بود وقتی که رسید , ((عمر ابن امیه ضمری)) به استقبال آن حضرت شتافت و جریان شهادت ابوالعاص را به را به حضرت تسلیت گفت , اشک از چشم مبارکش جاری شد و بعد به حضور پیامبر اکرم رسید و آن مصیبت را گرامی داشت , پیامبر فرمود : فعلا ابوالعاص , با بدن سوخته در کنار ((بئر العلم)) افتاده است و خاکهای بیابان بر روی او می ریزد حضرت امیر عرض کرد : چاکران اگر کم شوند چه غم از سر تو مباد, مویی کم شود قربانت گردم فکری برای مسلمانان دیگر بفرمائید تا از تشنگی هلاک نشوند , آیا اذن می دهید که من بروم و از چاه ((ذات العلم)) آب بیاورم ؟ چون جبرئیل از طرف خداوند به پیامبر اطلاع داده بود که این طلسم باید به دست علی شکسته شود. لذا پیامبر فرمود : یا ابالحسن: برو به سوی آن چاه که خدای تعالی , حافظ و ناصر تو است و لکن باید با تو جماعتی هم باشند, مخصوصا آنها که با ابوالعاص بودند. بعد حضرت پیامبر (ص) , علم نصرت را با دست مبارک خود به حضرت علی (ع) داد و آن حضرت را مشایعت کرده و دستهای مبارک را به آسمان بلند نموده و دعا کرد و بر گشت . امام (ع) می رفت و یاران ملازم رکابش بودند, وقتی که از لشگرگاه دور شد پرچم را با دست مبارک باز کرده و همه یاران را در زیر آن قرار داد و رجزی می خواند تقربا با این مضمون : ((رسول خدا با دست مبارک پرچم پر افتخار اسلام رابه من عطا کرد و امر فرمود تا با هر کافر و متمرد مقاتله کنم تا در مقابل دستور الهی و رسالت پیامبر , سر فرود آرد , منم علی ابن ابی طالب , منم این عم رسول خدا, منم ناصر دین خداوند)). وقتی که به نزدیک چاه رسیدند دستور داد یاران قرآن بخوانند و خود حضرت آیه مبارکه : ((قد جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا)) را می خوانند. یعنی ((حق آمد و باطل از بین رفت)). عمر ابن امیه, می گوید : از صدای رعد آسای امیرالمومنین , زمین به لرزه در آمده بود , ناگاه عفریتی که قاتل ابوالعاص, بود سر از چاه بیرون آورد : گفت کیستید ؟ آیا ندانستید که کسی به اینجا قدم ننهاده مگر آنکه هلاک شده ؟ این سرهای انسانی را در کنار چاه نمی بینید؟ چرا عبرت نمی گیرید!؟ امیر المومنین (ع), نهیب زد و نعره کشید : ای شیطان مردود و ای جن مرطود, منم هلاک کننده دلیران, منم متفرق کننده لشگرها, منم مظهر العجایت, منم علی ابن ابیطالب , منم پسر عم مصطفی. چون آن عفریت این کلمات را شنید بر امام حمله کرد می خواست کاری که با ابوالعاص, کرده بود با آن حضرت نیر انجام دهد. راوی گوید : دیدم حضرت مبادرت نمود و با ذوالفقار یک ضربت هاشمیه بر او زد, ما گمان کردیم آسمان به زمین آمد ناگاه دیدیم آن عفریت مثل دو قطعه کوه در چاه افتاد, امام رو به یاران فرمود:((هلموا الی بالقرب و الروایا))((یعنی : مشکها را پیش آرید)) (( قیس ابن سعد عباده)) گوید : به آن خدایی که ما را آفرید, وقتی که آن مشکها را آوردیم , دیدیم از غیرت اسد اللهی حضرت , غضب بر چهره اش ظاهر گشته که زهره شیر از دیدن آن آب می شود. در این وقت صورتهای مختلف و صداهای بلند از چاه برخواست , عفاریت اجنه, بیرون آمدند و آتش می پراکندند , دهانه چاه مانند نیران شده بود که شهاب فوران می کرد , تمام بیابان را دود فرا گرفت , در میان دود, صورتهای سیاه جن و شیاطین نمایان بود , از هیبت و رعب نزدیک بود روح از بدن ما بیرون آید. امیر مومنان با صدای بلند فریاد زد:((یا معشر الجن و الشیاطین)), آیا بر ولی خدا سرکشی می کنید و با صورتهای گوناگون ما را می ترسانید, خداوند به شما فرموده به این صورت درآیید و با من ستیز کنید, یا به خدا افترا می بندید ؟, اکنون من که ولی و قادر ذوالمن هستم , شما را به آتش شمشیر خود می سوزانم. پس آن بزرگوار شروع کرد به خواندن آیاتی از قرآن کریم. ((قیس ابن سعد)) می گوید: به خدا قسم , حضرت آنقدر از عزائم و سوره های محترقات و قارعات و محکمات قرانیه, قرائت کرد و به صورت آنها دمید, دیدم کم کم دودها و شراره ها و صورتها و صوتها معدوم شد, پس حضرت مرا را پیش طلبید بر سر چاه آمدیم, دلو ریسمان به دست مبارک گرفت و در چاه افکند, هنوز به وسط چاه نرسیده بود که ریسمان را قطع کردند و دلو خالی را بیرن انداختند , غضب از سیمای حیدر کرار آشکار شد و سر میان چاه کرده , فرمود : ای جنی که ریسمان دلو , ولی الله را بریدی و بیرون انداختی , خود بیرون بیا تا سزای عمل خود را ببینی, ناگاه عفریتی چون کوه , با صورت عبوس و چشمهای برافروخته از چاه بیرون آمد. امام فرصت نداد که حمله کند, با صاعقه آتشبار چنان بر کمرش زد که آن چنار تناور را به دو نیم ساخت, و دلو دیگر را به چاه انداخت و به
صورت بلند این رجز را به گوش جنیان رساند : انا علی انزع البطین اخرب هامات العدی بالسیف ان تقطع الدلو لنا ثانیا اخربکم ضربا بغیر حیف از قعر چاه, جواب حضرت را با گستاخی می دادند, باز حضرت دلو را به چاه افکند , همین که به آب رسید, طناب را قطع نموده و دلو را بیرون انداختند. امام علیه اسلام فرمود : ای شیاطین و جن, هر یک از شما که دلو را قطع نموده است باید به مبارزه بیرون آید, پس کسی بیرون نیامد. در همین حال عفریتی از میان چاه فریاد زد: ای صاحب دلو عظیم الشان, که خود را از آل عدنان می شماری, اگر راست می گویی, ما که دلو تو را بیرون انداختیم, تو هم خود را به چاه بینداز, ((و لاح الغضب فی وجه علی بن ابی طالب)), غضب از سیمای مبارک علی نمایان شد فرمود ای گروه جن و شیاطین , آیا علی را از آمدن به میان چاه می ترسانید, پس آماده باشید که با ذوالفقار دو سر آمدم و رو به یاران کرد و فرمود : مرا به چاه فرو برید, مسلمانان به التجا و ناله در آمدند و عرض کردند : یا مولا, می خواهی خود را به دهان مرگ بیندازی, این چاه پایان ندارد, تو اینجا هلاک خواهی شد, ما جواب رسول خدا را چه بدهیم ؟ و به صورت حسنین چطور نگاه کنیم ؟ حضرت فرمود : شما را به حق رسول الله قسم می دهم که مرا به چاه فرو برید وگرنه خود را به چاه خواهم انداخت, اصحاب دیدند کلام حضرت قابل تغییر نیست و چاره ندارند, ریسمان به کمر حضرت بستند و وارد چاه کردند. ((قیس ابن سعد)), گوید : هنوز به وسط چاه نرسیده بود, ریسمان حیدر کرار را بریدند , آن حضرت را سرنگون کردند, ما چون چنین دیدیم صدای ناله ما بلند شد به اینکه : آه, پیامبر خدا مبتلا به غم شد و حسنین یتیم شدند, به سر و سینه زدیم گوش دادیم که صدایی از حضرت بشنویم, جز ولوله شیاطین و بانگ عفاریت و صدای اجنه چیزی به گوش نمی آمد, یقین به نابودی امیر المومنین نمودیم. در این اثنا صدای رعد آسای امیر المومنین از چاه به گوش ما رسید که می فرمود: (( الله اکبر , جاء الحق وزهق الباطل )), بعد صداهایی می شنیدیم که می گفتند : ای پسر ابی طالب, امان بده ما را, صدای آن حضرت به گوش می رسید که: قسم به خدا برای شما نزد من امان نیست , تا اینکه به اخلاص بگوئید : (( لا اله الا الله , محمد رسوال الله )), و عهد و میثاق را با من محکم نمائید که بعد از این هر کس بر سر این چاه وارد شد که آب ببرد , مانع نشوید. در همین حال پیامبر اکرم (ص), نگران بود, جبرئیل وارد شد , سلام خدا را رساند و عرض کرد : خداوند می فرماید نگران نباش ما با چندین هزار ملائکه به حمایت و نصرت و حراست, پسر عمت علی (ع), اقدام کرده ایم اگر می خواهید بر سر چاه تشریف ببرید, مانعی نیست. حضرت فورا سوار شدند و با اصحاب به سوی چاه حرکت کردند, لکن از شوق گریه می کرد. (( قیس ابن سعد )) می گوید : ما که حیران, سر چاه مانده بودیم, دیدیم پیامبر اکرم تشریف می آورند لکن از چشمهای مبارک اشک می ریزد, ما وحشت کردیم که مبادا به امیر المومنین صدمه ای رسیده باشد, این منظره باعث شد ما همه به گریه افتادیم, پیامبر با همین وضع به دهنه چاه رسید در حالی که دود و شراره آنجا را فرار گرفته بود و صداهای مختلف باز شنیده می شد, جبرئیل نازل شد, عرض کرد: قربانت گردم, جزع مکن, خداوند می خواست فتح این چاه و قتل متمردان جن و شیاطین با دست نازنین علی انجام گیرد و این قضیه تا قیامت به نام مقدس وی باشد, والا خدای تعالی را ملکی است که در آن واحد تمام این گروه را قبض روح می کند اگر می خواهید, بخوانید علی را تا جواب بدهد به شما ... پیامبر به صدای بلند فرمود: یا علی! حضرت امیر از قعر چاه جواب داد: لبیک لبیک یا رسول الله! ناگاه دیدم علی بر سر چاه آمد و به قدمهای پیامبر افتاد, رسول خدا پیشانی حضرت علی را بوسید و فرمود: یا علی من خبر دهم که تو در چاه چه کردی, یا خود شما می گویی؟ امیر المومنین عرض کرد: یا رسول الله! چیزی بر شما مخفی نیست, شما بفرمائید. از آن درج گوهر تکلم خوش است وز آن غنچه تر تبسم خوش است قیس, گوید : ما غرق تعجب بودیم از این دو بزرگوار, جنگ امیر المومنین و رشادتهای او, و علم پیامبر که هر چه در زیر زمین پیش آمده بود خبر می داد. پیامبر هر چه خبر می داد, علی (ع), تصدیق می کرد. حضرت فرمود: علی بیست هزار عفریت را از دم تیغ گذرانیدی, مابقی جنیان امان خواستند, تو گفتی : امان نیست مگر برای اهل ایمان, از روی صدق و اخلاص بگوئید : (( لا اله الا الله , محمد رسول الله , علی ولی الله )), و با من عهد کنید که کسی را از این چاه ممانعت نکنید, آنها قبول کردند و بیست و چهار هزار قبیله, طوایف جن مسلمان شدند و ایمان به خدا آوردند. چون تو سلطان آنها را کشته بودی, پسر آنها چون مسلمان شده بود تاج شاهی را بر سر او گذاشتی و نام او را (( زعفر )) نهادی و به جای پدر بر تخت نشاندی, حدود و شرایع دین را به آنها یاد دادی و بیرون آمدی, عرض کرد : بلی یا رسول الله, چنین است, سپس پیامبر اکرم دستور داد سپاه آمدند در نزدیکی چاه رحل اقامت انداختند و از آب آن چاه سیراب شدند و مرکبها را سیراب کردند و یک شبانه روز در آن مکان بسر بردند و فردای آن روز به سوی مدینه حرکت کردند.. از این ماجرا چهل سال و اندی گذشت , زعفر زاهد, در بئر العلم, بساط نشاط گسترده و مجلس عیش و عروسی برای خود فراهم آورد و سلاطین جن و پری را دعوت کرده بود , ناگاه شنید از زیر تخت خود صدای گریه بلند است , گریه کننده دو نفر جنی بودند که بسیار حزین و سوزناک می گریستند , زعفر گفت: این چه وقت گریه است در هنگاه سرور و نشاط من ؟ شما چرا گریه می کنید ؟ گفتند ای امیر : چون تو ما را مامور کردی که به جهت امری به شهری برویم, موقع رفتن عبور ما به ((شط فرات)) افتاد که عرب آن را قاضریه و نینوا می خوانند. دیدیم در آن صحرا, لشگر بزرگی است که مستعد قتال هستند, برای اطلاع وارد بیابان شدیم, دیدیم در میان معرکه و میدان جنگ, حسین ابن علی, یعنی پسر آن بزرگواری که ما را مسلمان کرده, یکه و تنها ایستاده است تمام یاران و اعوان و انصارش کشته شده, خود آن حضرت به نیزه بی کسی تکیه نموده, دم به دم نظر به راست و چپ می اندازد و گاهی می فرماید: ((هل من ناصر ینصرنی)), آیا هست یاری کننده ای که مرا یاری کند و شنیدیم که اهل بیت و عیال او, صدای العطش به آسمان بلند کرده بودند, چون این واقعه را دیدیم, هر چه زودتر خود را به بئر العلم, رساندیم, تا تو را از ماجرا باخبر سازیم, اگر ادعای مسلمانی می کنی, قد مردانگی علم کن که الان پسر پیامبر را نامسلمانان می کشند. زعفر تا این سخنان را شنید محزون گشت, تاج شاهی را بر زمین زد, لباس دامادی را از تنش در آورد و لباس جنگ پوشید, طوایف جن را با حربه های آتشی برداشت و از بئر العلم روی به کربلا آورد, زعفر نقل کرده : (( وقتی وارد زمین کربلا شدم لشگر چهار فرسخ تا چهار فرسخ را گرفته بود.از زمین تا آسمان صفهایی از اجنه و ملائکه, کروبین, جبرئیل, میکائیل, اسرافیل, هر یکی با چندین هزار ملائکه, و ملک ریاح (فرشته بادها), فرشته دریاها, فرشته کوهها, فرشته عذاب و ..با لشگرشان, منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند بعلاوه, ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر, از آدم تا خاتم, همه صف کشیده مات و متحیر مانده بودند. تمامی موجودات و حقیقت کل اشیاء در کربلا بودند و همگی گریان, چه کربلا و چه غوغایی.. خاتم پیامبران (ص), آغوش خود را گشوده و به امام حسین (ع), می فرمود: (( پسرم! عجله کن! عجله کن! به راستی که مشتاق تو هستم )). حسین بن علی علیه اسلام, یکه و تنها در میان میدان, با زخمها و جراحات فراوان, پیشانی شکسته, با سری مجروح, با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان, ایستاده بود و در هر نفسی که می کشید, از حلقه های زره خون می چکید, اما اصلا توجهی به هیچکدام از آن فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی داد تا خدمت حضرت برسم .. همانطور که نظاره می کردم و در کار آنحضرت, حیران بودم, ناگاه دیدم آقا ,سر غریبی از نیزه بی کسی بلند کرد, از گوشه چشم نظری به من افکند , اشاره فرمود ((زعفر)) بیا, دیدم همه ملائکه متوجه من شدند. من لشگر خود را عقب نهاده , خودم به حضورش آمده , رکاب بوسیدم, فرمود کجا بودی, عرض کردم: قربانت شوم! در بئر العلم مجلس عیش داشتم به من خبر رسید, بدون درنگ با سی و شش هزار جن به یاری شما آمده ام, حضرت فرمود: ((زعفر)) زحمت کشیدی, شما جن و پری از آدمیزاد باوفاتر هستید, خدا و پیامبر از تو راضی باشد, خدمت تو مورد قبول درگاه حق باشد.. هر چه اصرار کردم اجازه نداد و فرمود : شما آنها را می بینید اما آنها شما را نمی بینند این کار از مروت به دور است. عرض کردم : ما هم به صورت انسان ظاهر می شویم, اگر کشته شدیم شهید می شویم. فرمودند : زعفر , من از زندگی دنیا دل آزرده هستم این خواست خداست و ما باید به لقای حضرت دوست برسیم, اگر من در جای خود بمانم خداوند به وسیله چه کسی این مردم را مورد امتحان قرار دهد و از کردار زشتشان آگاه سازد ؟ به امر آن
  • حضرت مایوسانه برگشتم وقتی به محل خود رسیدیم, بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم, مادرم به من گفت پسرم چه می کنی ؟ کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت برگشته ای ؟ گفتم مادر, پسر آن بزرگواری که ما را مسلمان کرد, اینک در کربلا یکه و تنها در مقابل لشگری عظیم از کوفیان است, من رفتم تا یاریش کنم اما آن حضرت اجازه نفرمود, و چون امر امام واجب بود بازگشتم..مادرم وقتی این سخنان را شنید, بر سر و صورت خود زد و گفت : ای فرزند! تو را عاق می کنم, من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه زهرا (س), چه بگویم؟, زعفر گفت : مادر! خیلی آرزو داشتم تا جانم را فدای آن حضرت کنم, ولی ایشان اجازه نفرمود, مادرم گفت : ((بیا برویم من همراهت می آیم و از امام اجازه جهاد می گیرم, مادرم جلو و من و لشگریانم از پشت سرش, دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم)), و هنگاهی که به آنجا رسیدیم از لشگریان کفار, صدای تکبیر شنیدیم و چون نگاه کردیم دیدیم, که سر مبارک و درخشان آقا امام حسین (علیه السلام ), بالای نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است. مادرم خدمت امام سجاد (علیه اسلام ), رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد ولی آن حضرت اجازه نداد و فرمود: ((در این سفر همراه ما باشید و در شبها اطفال ما را مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند)) جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا اینکه حضرت سجاد (علیه اسلام), آنها را مرخص فرمود .. بعد از این واقعه زعفر لباس سیاه تنش می کنه و چنان محزون می شه که به هر چاله ای که می رسیده, به یاد مصیبت امام حسین (ع), آنقدر گریه می کرده که چاله پر از اشک می شده , زعفر آن یار وفادار و محب اهل بیت, ده سال قبل, دار فانی رو وداع گفت و به دیدار حضرت دوست شتافت و بعد از خود فرزندش ((سعفر )) جانشینی لایق برای پدر گشت .. در بسیاری از کشورهای مسلمان برای زعفر مجلس ختم برپا کردند, تو ایران نیز با هشت هزار نفر برایش مجلسی برگزار کردند ..الان هم, بیشتر اوقات هر وقت کسی رو جن می گیره او را به زعفر قسمش می دن تا ولش کنه .. تا بال به بال عشق بستی .. تا هست جهان تو نیز هستی

طی الارض دربرخی مکاتب عرفان وازاجنه اززبان استادسلطان مرتضی میرزایی

۵۷ بازديد
طیالارض دربرخی مکاتب عرفان

اجنه اززبان استادسلطان مرتضی میرزایی
برای واردشدن به قسمت جن وموکل استادبرروی متن پایین کیک کنید
اجنه وموکل جن اززبان استادمرتضی میرزایی


طی‌الارض یا طیرالارض در برخی مکاتب عرفان از جمله در تصوف و کابالا به نوعی دورنوردی گفته می‌شود که در آن فاعل با اتکا به اراده خویش بدون حرکت در مکان منتقل می‌شود. بسیاری از صاحبنظران در اسلام، طی‌الارض را ریشه در آیات ۳۸–۴۰ از نمل می‌دانند: ۳۸: سلیمان گفت: «ای بزرگان، کدام یک از شما می‌توانید تخت او (ملکه سبا) را برای من بیاورید، قبل از اینکه آنها به عنوان تسلیم شدگان به اینجا برسند.» ۳۹: یک عفریت از جن‌ها گفت: «من می‌توانم قبل از اینکه تو بایستی، آن را نزد تو بیاورم. من قدرت کافی برای انجام این کار را دارم.» ۴۰: آن کسی که از کتاب علم داشت گفت: «من می‌توانم تا چشم برهم زنی آن را نزد تو بیاورم.» هنگامی که او (سلیمان) آن را جلوی خود مستقر دید گفت: «این رحمتی است از جانب پروردگار من، که با آن من را امتحان می‌کند، تا نشان دهد که من سپاس‌گزار هستم یا ناسپاس. هر کسی که سپاس‌گزار باشد به نفع خود سپاس‌گزار است و اگر کسی ناسپاس شود، پس پروردگار من به او نیازی ندارد، محترم‌ترین.» در این آیات اعتقاد بر این است که شخص در آیه سوم همان آصف ابن برخیا است، که مقام پیامبری نداشت. حدیثی از جعفر صادق انتقال تخت ملکه سبا را توسط آصف با «طی‌الارض» بیان کرده‌است[۲] و حدیث دیگری از محمد باقر قدرت آصف بن برخیا را به دانش وی از اسامی خداوند نسبت می‌دهد: اسم اعظم خداوند، هفتاد و سه حرف است. آصف بن برخیا فقط یکی از آن حروف را می‌دانست که توانست زمین را درهم نوردد و قبل از یک چشم برهم زدن، تخت بلیقس را از سرزمین سبا نزد سلیمان حاضر سازد و ما ائمّه معصومین هفتاد و دو حرف از آن را می‌دانیم. یک حرف را هم خداوند به خودش اختصاص داده و تنها نزد اوست.[۳] همچنین در سوره اسرا نیز به طی‌الارض اشاره ای شده: ۱:پاک و منزه است کسی که شبی بنده‌اش (محمد) را از مسجد الحرام به مسجد الاقصا که پیرامونش را برکت بخشیدیم، سیر داد تا به او نمونه‌هایی از آیات خویش را نشان دهیم؛ اوست که شنوا و بینا است.

خانه امت محمدرسول الله (ص) 

ظهورامام زمان (عج)

۸۲ بازديد
اعتقاد به ظهور منجی موعود و نجات‌بخش در نزد اقوام و ملل مختلف با آیین‌ها و فرهنگ‌های متفاوت، به صورت‌های متنوعی مطرح شده است؛ اما همه در این نکته توافق دارند که نجات‌بخشی خواهد آمد و آنان را از ستم و حاکمان زورگو رها خواهد کرد و جامعه‌ای پر از عدل و داد به وجود خواهد آورد. زمان دقیق ظهور امام زمان (عج) مشخص نیست؛ اما گفته شده که پس از فراگیرشدن ظلم در جهان خواهد بود. در روایات، نشانه‌هایی برای ظهور ذکر شده، که به علائم ظهور مشهور است. در روایاتی محل ظهور، منطقه ذی طوی معرفی شده است. امام زمان(عج) پس از ظهور، قیام خود را از مکه و کنار خانه کعبه آغاز می‌کند. آن حضرت در کنار کعبه پرچم خود را می‌افرازد و در بین رکن و مقام از یاران خود بیعت می‌گیرد. مفهوم‌شناسی ظهور به معنای آشکار شدن چیز پنهان است[۱] و ظهور امام زمان را نمایان شدن حضرت مهدی(عج) پس از غیبت کبرا برای برپایی عدل و داد تعریف کرده‌اند.[۲] بر اساس این معنا، ظهور با قیام متفاوت و در مرحله‌ای پیش از آن قرار دارد؛ البته در برخی روایات ظهور به معنای قیام نیز به کار رفته است؛ در این صورت قیام و ظهور به یک معنا و در یک زمان و مکان رخ می‌دهد.[۳] در برخی روایات از واژه بعث(برانگیختن)[۴] و امر[۵] برای اشاره به ظهور استفاده شده است. کلمه ظهور بر مواردی چون آشکار شدن دولت حق[۶]، آشکار شدن امر امامان معصوم، پیروزی امام زمان(عج) و حکومت آن حضرت[۷] نیز به کار رفته است.[۸] پیشنیه باور به ظهور منجی مقالهٔ اصلی: موعودباوری موعودباوری به معنای اعتقاد به یک منجی(نجات‌بخش) است که در آخرالزمان برای نجات و رهایی انسان‌ها و برقراری صلح و عدالت خواهد آمد.[۹] منجی موعود و نجات‌بخش در نزد اقوام و ملل مختلف با آیین‌ها و فرهنگ‌های متفاوت، به صورت‌های متنوعی مطرح شده است؛ اما همه در این نکته توافق دارند که نجات‌بخشی خواهد آمد و آنان را از ستم و حاکمان زورگو رها خواهد کرد و جامعه‌ای پر از عدل و داد به وجود خواهد آورد.[۱۰] برای نمونه: هندوها انتظار دهمین اَوَتاره با نام کَلْکی یا کَلکین را دارند؛[۱۱] زرتشت‌ها در انتظار سوشیانت[یادداشت ۱] به سر می‌برند؛[۱۲] یهودیان مسیح (ماشیح) را نجات دهنده می‌دانند؛[۱۳] مسیحیان، بازگشت عیسی را به عنوان منجی موعود منتظرند؛[۱۴] بالاخره مسلمانان که قائل به ظهور حضرت مهدی(ع) هستند و یکی از القاب مشهور او را موعود می‌دانند.[۱۵] جهان در آستانه ظهور در روایات شیعه، جهان در آستانه ظهور دارای سه ویژگی عمده است: ظلم و ستم فراگیر و فتنه‌ای که بر هر خانه‌ای وارد می‌شود.[۱۶] وجود دشمنانی مانند سفیانی و نواصب و دیگرانی که در عراق و دیگر مناطق سرزمین‌های اسلامی مشغول فعالیت علیه شیعه هستند و سپس سوریه را تصرف کرده و حکومت آنجا را می‌گیرند.[۱۷] جریان یاران و موالیان امام زمان که در سرزمین‌های اسلامی در تلاشند تا یاد و نام امام زمان در عالم پراکنده شود.[۱۸] نشانه‌های ظهور مقالهٔ اصلی: علائم ظهور نشانه‌های ظهور دو گونه است؛ حتمی[۱۹] و غیر حتمی(مشروط).[۲۰] نشانه های حتمی در روایات نشانه‌هایی حتمی برای ظهور برشمرده شده است که عبارتند از: خروج سفیانی: فردی که در روایات، سفیانی خوانده شده از شام به سوی مدینه لشکرکشی می‌کند. خسف بیداء: سپاه سفیانی در منطقه‌ای به نام بیداء در زمین فروخواهد رفت. ندای آسمانی: جبرئیل در آسمان ندایی سرمی‌دهد و همگان آن را خواهند شنید. قیام یمانی: فردی از اهالی یمن قیام می‌کند و مردم را به سوی امام مهدی(ع) دعوت می‌کند. قتل نفس زکیه: فردی از نسل امام حسین(ع) در کنار کعبه در حال دعوت به سوی امام زمان کشته می‌شود.[۲۱] نشانه‌های غیر حتمی(مشروط) به جز نشانه‌هایی که صراحتاً در روایات شیعه به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیه نشانه‌ها از امور موقوفه یا مشروط و غیر حتمی به شمار می‌روند. نشانه‌هایی که بنا بر مشیت و اراده الهی ممکن است تغییر، تبدیل، تقدم یا تأخر داشته باشند؛ مثلاً اگر در حدیث به نزول بلایی(مشروط) اشاره شده باشد، ممکن است با توسل و استغفار مؤمنان و مسلمانان نزول آن به تأخیر بیافتد یا اصلاً چنین بلایی نازل نشود. برخی از نشانه‌های غیر حتمی: خورشیدگرفتگی در نیمه ماه رمضان، برخلاف عادت، فرو رفتن بخش غربی(راست) مسجددمشق، فرو رفتن یکی از روستاهای شام به نام خرشنا (یا حَرَستا)در زمین، ویرانی بصره، کشتن فردی که علیه سفیانی قیام کرده در پشت کوفه همراه هفتاد نفر از یارانش، به‌اهتزاز درآمدن پرچم‌های سیاه از جانب خراسان، ویرانی گسترده در شام و عراق، ندای غیرعادی از آسمان بر همه جهان به طوری که هرکسی در هر زبانی باشد آن ندا را به زبان خودش می‌شنود.[۲۲] زمان و مکان ظهور زمان دقیق ظهور حضرت مهدی(عج) معلوم نیست. روایات کسانی را که برای ظهور آن حضرت زمان تعیین می‌کنند، مذمت و لعن شده‌ و دروغگو نامیده‌اند.[۲۳] اگر ظهور را به معنای قیام بدانیم در پاره‌ای روایات به زمان آن به صورت مختصر اشاره شده است.[۲۴] این روایات قیام آن حضرت را پس از ناامیدی مردم[۲۵] و در آخرالزمان[۲۶] می‌دانند. و در آنها از قیام آن حضرت در سال‌های فرد[۲۷] روز عاشورا[۲۸] نوروز[۲۹] از ایام سال، روز جمعه[۳۰] و شنبه[۳۱] از ایام هفته و پس از نماز عشاء[۳۲] از اوقات روز یاد شده است. محل ظهور برخی روایات ظهور (به معنای آشکار شدن) را کمی پیش‌تر از قیام حضرت مهدی(عج)، در منطقه ذی طوی، می‌دانند.[۳۳] حوادث پس از ظهور مقالهٔ اصلی: قیام امام مهدی(عج) امام زمان(عج)، پس از ظهور، قیام خود را از مکه و کنار خانه کعبه آغاز می‌کند. آن حضرت در کنار کعبه پرچم خود را می‌افرازد و در بین رکن و مقام از یاران خود بیعت می‌گیرد.[۳۴] سپس به کعبه تکیه می زند در حالی که ۳۱۳ نفر از یارانش گرد اویند؛ آیه «بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»[یادداشت ۲] را تلاوت می‌کند و می‌گوید: «انا بقیة الله فی ارضه»، و خود را معرفی می‌کند.[۳۵] آنگاه بیعت عمومی می‌گیرد و هنگامی که شمار یارانش به ۱۰،۰۰۰ تن رسید، حرکت خود را به سمت کوفه آغاز می‌کند.[۳۶] پانویس فراهیدی، العین، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۴. سلیمیان، درسنامه مهدویت، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۱۵۵. صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ۱۴۱۲ق، ص۱۹۵. نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۱۶۸. شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۳۷۸. کلینی، الکافی، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۳۳۵. نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۱۵۱. سلیمیان، درسنامه مهدویت، ۱۳۸۹ش، ج۳، ص۱۰۴. تونه‌ای،‌ موعودنامه، ۱۳۸۷ش، ص۷۰۶. نگاه کنید به: تونه‌ای،‌ موعودنامه، ۱۳۸۷ش، ص۷۰۷ و ۷۰۸؛ جمعی از نویسندگان، گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ۱۳۸۹ش، ص۱۹. جمعی از نویسندگان، گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ۱۳۸۹ش، ص۶۶. نگاه کنید به: جمعی از نویسندگان، گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ۱۳۸۹ش، ص۳۶-۴۴. تونه‌ای،‌ موعودنامه، ۱۳۸۷ش، ص۷۰۸-۷۱۰؛ جمعی از نویسندگان، گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ۱۳۸۹ش، ص۱۷۷و۱۷۸و۲۲۲. جمعی از نویسندگان، گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ۱۳۸۹ش، ص۲۲۵. تونه‌ای،‌ موعودنامه، ۱۳۸۷ش، ص۷۰۶و۷۰۷. سید بن طاووس، الطرائف، ۱۴۰۰ش، ج۱، ص۱۷۷ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۲، ص۱۸۶. شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ج۱، باب۳۱. نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۲۰۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۲، ص۲۴۹. نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۲۰۲. شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۶۵۰؛ طوسی، الغیبه، ۱۴۲۵ق، ص۲۶۷؛ صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، مکتبة الصدر، ص۴۳۹ و ۴۵۵. نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۴۲۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ص ۶۵۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۳، ص۱۸۲؛ طوسی، الغیبه، ۱۴۲۵ق، ص۴۴۵. صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۲۰۷؛ کلینی، الکافی، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۳۶۸. صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۲۱۲-۲۱۳. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۱، ص۶۷؛ نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۱۸۱. نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۱۴۱، ۲۴۷. نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۲۶۲؛ طوسی، الغیبه، ۱۴۲۵ق، ص۴۵۳؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۷۹. نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۲۸۳؛ طوسی، الغیبه، ۱۴۲۵ق، ص۴۵۲؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۷۹. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۲، ص۲۷۶ ،۳۰۸؛ ج۵۶، ص۹۲، ۱۱۹. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۷، ص۵۹؛ ج۵۶، ص۲۷. طوسی، الغیبه، ۱۴۲۵ق، ص۴۵۳؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۷۹. سید بن طاووس، الملاحم و الفتن، ۱۴۱۲ق، ص۱۳۷. نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۳۱۵. نعمانی، الغیبه، ۱۳۹۷ق، ص۲۸۱؛ طوسی، الغیبه، ۱۴۲۵ق، ص۴۵۴؛ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۷۹؛ صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۲۱۲-۲۲۴. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵۲، ص۱۹۳. محمدی ری شهری، دانشنامه امام مهدی، ۱۳۹۳ش، ج۸، ص۲۰۱. یادداشت سوشْیانت نجات دهنده هر یک از موعودان دین زردشتی و در اوستا مکرر از سوشیانت‌هایی نام برده شده که در آخرالزمان ظهور کنند و غالباً از آخرین سوشیانت که پس از ظهور او قیامت خواهد بود اسم برده شده است. دهخدا، لغتنامه، ذیل سوشیانت. سوره هود، آیه ۸۶ منابع تونه‌ای،‌ مجتبی، موعودنامه: فرهنگ الفبایی مهدویت، قم، میراث ماندگار، چاپ دهم، ۱۳۸۸ش. جمعی از نویسندگان، گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۸۹ش. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت حضرت مهدی (عج)، قم، بنیاد فرهنگی مهدی موعود، ۱۳۸۹ش. سید بن طاووس، علی بن موسی، الملاحم و الفتن، قم، نشر صاحب الأمر، ۱۴۱۶ق. سید بن طاووس، علی بن موسی، قم، مطبعة خیام، ۱۴۰۰ش. شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، اسلامیه، ۱۳۹۵ق. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب‌الاثر فی‌الامام‌الثانی عشر علیه‌السلم، تهران، مکتبة الصدر، بی‌تا. صدر، سید محمد، تاریخ ما بعد الظهور، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۱۲ق. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، مصحح: عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، قم، دارالمعارف الإسلامیة، ۱۴۲۵ق. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، بیروت، دارالهجره، ۱۴۰۹ق. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۶۲ش. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، مصحح: جمعی از محققان، دارإحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق. محمدی ری شهری، محمد، و دیگران، دانشنامه امام مهدی(ع) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، قم، دار الحدیث، ۱۳۹۳ش. مفید، محمد بن محمد،الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تهران، نشر صدوق، ۱۳۹۷ق.

یاران امام زمان (عج) درزمان غیبت

۱۲۸ بازديد
یاران وهمراهان امام زمان(عج)درزمان غیبت حضرت

یاران امام زمان


متن زیر برشی از کتاب «معرفت امام زمان» اثر ابراهیم شفیعی سروستانی است که در ادامه می‌خوانید؛
یکی از پرسش‌های مطرح درباره امام مهدی (عج) این است که آیا آن حضرت در دوران غیبت یاران و همراهانی دارد یا خیر؟
در پاسخ این پرسش باید گفت: از برخی روایات و سخنان دانشوران بزرگ شیعه چنین برمی‌آید که در این دوران، گروه‌های برگزیده‌ای از مؤمنان راستین، مسئولیت یاری امام عصر (عج) و انجام دستورهای ایشان را برعهده دارند. برای روشن‌تر شدن این موضوع، ابتدا به برخی از این روایات و سخنان اشاره می‌کنیم و در ادامه نیز به بررسی طبقات مختلف یاران آن حضرت می‌پردازیم. الف) بررسی روایات و سخنان علمای شیعه در روایتی که از امام محمدباقر (ع) نقل شده است، در این زمینه چنین می‌خوانیم: لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ فِی غَیْبَتِهِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ نِعْمَ الْمَنْزِلُ طَیْبَةُ وَ مَا بِثَلَاثِینَ مِنْ وَحْشَةٍ. [۱] صاحب این امر [امام مهدی (عج)] ناگزیر از کناره‌گیری است و او در [زمان] کناره‌گیری خود ناگزیر از [داشتن] نیرو و توانی است. او با وجود آن سی نفر هیچ هراسی ندارد. چه خوب جایگاهی است [مدینه] طیبه. از این روایت برمی‌آید که در دوران غیبت، حداقل سی نفر در خدمت امام مهدی (ع) هستند و آن حضرت را یاری می‌کنند. در روایت دیگری که از آن بزرگوار نقل شده است، ایشان به ترکیب یاران آن حضرت اشاره کرده، می‌فرماید: یُبَایِعُ الْقَائِمَ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ نَیِّفٌ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ فِیهِمُ النُّجَبَاءُ مِنْ أَهْلِ مِصْرَ وَ الْأَبْدَالُ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ وَ الْأَخْیَارُ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ فَیُقِیمُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یُقِیمَ. [۲] سیصد و اندی به عدد اهل بدر، بین رکن و مقام با قائم بیعت می‌کنند. در میان آنها، برگزیدگان (نجبا) از اهل مصر، مردان صالح و پرهیزکار (ابدال) از اهل شام و نیک مردان (اخیار) از اهل عراق وجود دارند. پس آنگاه برپا می‌دارد آنچه را که خدا خواسته برپا دارد. اگرچه این روایت درباره زمان ظهور است، ولی از برخی کلمات بزرگان می‌توان استفاده کرد که همین گروه‌ها در دوران غیبت هم در خدمت آن حضرت هستند. شیخ کفعمی (ره) در حاشیه کتاب المصباح در شرح بخشی از دعای «ام داوود» که در آن از «اوتاد» و «ابدال» سخن به میان آمده است، [۳] مطلبی نقل می‌کند که در زمینه پرسش مورد نظر ما بسیار راهگشاست. ایشان می‌گوید: شیخ گفته شده است زمین هرگز از [یک] قطب، چهار نفر از اوتاد، چهل نفر از ابدال، هفتاد نفر از نجبا و سیصد و شصت نفر از صالحان خالی نمی‌ماند. پس قطب همان مهدی است که درود خدا بر او باد. اوتاد هم کمتر از چهار نفر نخواهند بود؛ زیرا جهان مانند خیمه‌ای است و [امام] مهدی مانند عمود این خیمه و اوتاد طناب‌های آن هستند. البته گاهی اوتاد از چهار نفر هم بیشتر می‌شوند. ابدال بیش از چهل نفر، نجبا بیش از هفتاد نفر و صالحان بیش از سیصد و شصت نفرند. چنین به نظر می‌رسد که خضر و الیاس از اوتاد و پیوسته پیرامون قطب هستند. [۴] گفتنی است، محدث نوری [۵] و شیخ عباس قمی [۶] نیز در کتاب‌های خود این مطلب را از شیخ کفعمی نقل کرده‌اند. حضرت آیت‌الله ناصری نیز درباره گروه‌های مختلف یاران امام عصر (ع) می‌فرماید: همواره پنج گروه از اولیا در محضر آن ولی مطلق به سر می‌برند و در خدمت‌شان از جان و دل می‌کوشند. اینان اوتاد، نجبا، نقبا، رجال الغیب و صلحا هستند. [۷] ب) گروه‌های مختلف یاران امام مهدی (ع) از روایات و سخنان یاد شده دانستیم که یاران امام مهدی (ع) در دوران غیبت، همه در یک سطح نیستند و به گروه‌های مختلفی تقسیم می‌شوند. در اینجا به اجمال هر یک از این گروه‌ها را بررسی می‌کنیم: اول) اوتاد «اوتاد» جمع «وَتِد» یا «وَتَد» و در اصل به معنای تکه چوب یا فلزی بوده است که برای بستن طناب خیمه در زمین فرو می‌کرده‌اند و موجب پایداری و استواری آن می‌شده است، با توجه به این معنا، در زبان عرب به هر چیز که مایه پایداری و استواری چیز دیگری می‌شود، اوتاد گفته می‌شود. چنان که کوه‌ها را اوتاد زمین، دندان‌ها را اوتاد دهان و رؤسا و بزرگان را اوتاد شهرها می‌نامند. [۸] در دایر ة المعارف بزرگ اسلامی، اوتاد این گونه معرفی شده‌اند: اوتاد در لغت به معنی میخ‌هاست. در قرآن کریم از کوه‌ها به عنوان اوتاد ارض یاد شده است که در کتب روایات آن را به گروه‌های مختلف اولیا تعبیر و تفسیر کرده‌اند. در روایات شیعه واژه اوتاد گاه به پیامبر (ص) و ائمه دوازده‌گانه (ع) و گاه به گروهی از اولیا اطلاق شده است که در سلسله مراتب ابدال و عبّاد و سیاح قرار دارند و از محبوب‌ترین بندگان خدا هستند …. در روایات صوفیه اهل سنت اوتاد گروهی از اولیا شمرده شده‌اند که شمار آنها چهار یا هفت و یا چهل تن هستند که بر خُلق موسی (ع) و یا بر قلب جبرئیل خلق شده‌اند و یا دارای یقینی همچون یقین ابراهیم (ع) هستند که به برکت ایشان باران می‌بارد و بلا از زمین دور می‌شود و مردم به واسطه ایشان روزی می‌یابند …. ابن عربی گاهی الیاس، عیسی، ادریس و خضر (ع) را از اوتاد معرفی می‌کند که با جسم خود در دنیا حضور دارند. [۹] در مورد ویژگی‌های اوتاد، مطالب گوناگونی در روایات و سخنان بزرگان نقل شده است که از جمله می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: در قسمتی از «حدیث معراج» خدای متعال، خطاب به رسول گرامی اسلام می‌فرماید: یَا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِی لِأَیِّ شَیْ‏ءٍ فَضَّلْتُکَ عَلَی سَائِرِ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ اللَّهُمَّ لَا قَالَ بِالْیَقِینِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ سَخَاوَةِ النَّفْسِ وَ رَحْمَةٍ بِالْخَلْقِ وَ کَذَلِکَ أَوْتَادُ الْأَرْضِ‏ لَمْ یَکُونُوا أَوْتَاداً إِلَّا بِهَذَا. [۱۰] ای احمد! می‌دانی به خاطر چه چیز تو را بر دیگر پیامبران برتری دادم؟» رسول گرامی اسلام عرض می‌کند: به خدا سوگند، نه. پس خداوند می‌فرماید: «به خاطر [نوع] آفرینش، خوش‌خلقی، بخشندگی و مهربانی نسبت به مردمان. این چنین هستند اوتاد زمین و کسی از جمله اوتاد نمی‌شود مگر به واسطه وجود این صفات». امام علی (ع) در یکی از خطبه‌های خود در وصف اوتاد می‌فرماید: عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَی نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ‏ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَی‏ فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَی‏ لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَی نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ ذَکَرَ فَاسْتَکْثَرَ …. فَهُوَ مِنَ الْیَقِینِ عَلَی مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ فِی أَرْفَعِ الْأُمُورِ مِنْ إِصْدَارِ کُلِّ وَارِدٍ عَلَیْهِ وَ تَصْیِیرِ کُلِّ فَرْعٍ إِلَی أَصْلِهِ ….‏ فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِینِهِ وَ أَوْتَادِ أَرْضِهِ قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ فَکَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْیُ الْهَوَی عَنْ نَفْسِهِ.... [۱۱] ای بندگان خدا، دوست داشتنی‌ترین بندگان خدا بنده‌ای است که خداوند وی را علیه نفس یاری دهد. پس اندوه را شعار خود سازد و خوف از عذاب را تن‌پوش خویش، از این رو چراغ هدایت در دلش افروخته و برای روز قیامت خود توشه‌ای مهیا کرده، مرگی را که دیگران دورش می‌پندارند نزدیکش انگاشته، تن به سختی‌ها سپرده، نگریسته و نیکو نگریسته، خدا را یاد کرده و فراوان یاد کرده.... به مرحله‌ای از یقین رسید که چهره یقین را که چون آفتاب تابان بود مشاهده کرد. خود را وقف برترین کارها یعنی فرمان خدا کرد تا هر وظیفه که بر عهده اوست به انجام رساند و هر فرعی را به اصلش باز گرداند…. او یکی از معادن دین و اوتاد زمین است. خود را ملزم ساخته به داد رفتار کند و نخستین گام در این راه نفی هواهای نفسانی است از خود…. شیخ کفعمی (ره) نیز اوتاد را این گونه توصیف می‌کند: آنها گروهی هستند که یک چشم بر هم زدن هم از پروردگارشان غافل نمی‌شوند و از مال دنیا مگر به اندازة لازم و ضروری جمع نمی‌کنند و لغزش‌های بشری از آنها سر نمی‌زند در آنها عصمت شرط نشده، ولی در قطب شده است. [۱۲] دوم) ابدال «ابدال» از نظر لغوی جمع «بَدَل»، «بِدل» یا «بدیل» به معنای جانشین و نیز به معنای کریم و شریف است. [۱۳] علامه فخرالدینی طریحی (م ۱۰۸۵ ق.) درباره معنای اصطلاحی «ابدال» می‌نویسد: ابدال گروهی از صالحان هستند که هرگز جهان از وجود آنها خالی نمی‌ماند. هرگاه یکی از آنها بمیرد، خداوند فرد دیگری را به جای او قرار می‌دهد. در [کتاب] قاموس آمده است: «ابدال گروهی هستند که خداوند به وسیله آنان زمین را برپا می‌دارد. آنها هفتاد نفرند؛ چهل نفر در شام و سی نفر در دیگر سرزمین‌ها. یکی از آنها نمی‌میرد مگر اینکه فرد دیگری از مردم جای‌گزین او می‌شود. [۱۴] در برخی منابع در معرفی ابدال چنین آمده است: این اسم بر جمعی از بندگان خاص خدا اطلاق می‌شود که در میان اولیا دارای مرتبتی مخصوص بوده‌اند. تعداد ابدال ثابت و معیّن است و هرگاه عمر یکی از آنان به پایان رسد، فرد دیگری از طبقة فروتر اولیا جای‌گزین او می‌گردد. درباره وجه تسمیه این گروه به ابدال اختلاف است. به موجب برخی از روایات شیعه اینان از آن رو که جانشینان انبیا شمرده می‌شوند، ابدال نامیده شده‌اند. بعضی گفته‌اند که چون تعداد ابدال ثابت است و به محض درگذشت یکی از آنان، فرد دیگری جانشین او می‌گردد، چنین نامیده شده‌اند. گاه نیز گفته شده است که چون آنان می‌توانند به هنگام ضرورت صورتی مثالی و یا شخصی روحانی را به عنوان بدل به جای بگذارند و جایگاه خود را ترک کنند، ابدال خوانده شده‌اند…. در روایات و ادعیه شیعه این کلمه گاه بر اوصیای پیامبر اسلام (ص) که خداوند آنان را بدل و جانشین انبیا قرار داده، اطلاق شده است و گاه مراد از آن اصحاب خاص ائمه (ع) بوده است. اهل سنت نیز روایاتی نقل کرده‌اند که در آنها ویژگی‌هایی برای ابدال به دست داده‌اند. از علی (ع) نقل کرده‌اند که گفت: «ابدال، که شماره آنان چهل نفر است در شام هستند، هرگاه یکی از آنان وفات کند، خداوند یک تن دیگر را جای‌گزین او می‌کند». خداوند به برکت وجود آنان باران بر زمین می‌باراند و به سبب آنان مسلمانان بر دشمنان پیروز می‌گردند و عذاب الهی از اهل شام برداشته شود. [۱۵] برخی اهل تحقیق نیز ابدال را این گونه تعریف کرده‌اند: «در نظام صوفیه، یکی از طبقات اولیا و خاصان خدا که مردم آنها را نمی‌شناسند و به همین جهت رجال‌الغیب نیز خوانده می‌شوند». [۱۶] در منابع اهل سنت احادیث و آثار متعددی در زمینه ویژگی‌های ابدال نقل شده است که از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: در یکی از این روایات، ابن مسعود از پیامبر گرامی اسلام (ص) چنین نقل می‌کند: لَا یَزَالُ أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنْ أُمَّتِی قُلُوبُهُمْ عَلَی قَلْبِ إِبْرَاهِیمَ، یَدْفَعُ اللهُ بِهِمْ عَنْ أَهْلِ الْأَرْضِ، یُقَالُ لَهُمُ الْأَبْدَالُ»، قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّهُمْ لَمْ یُدْرِکُوهَا بِصَلَاةٍ وَلَا بِصَوْمٍ وَلَا صَدَقَةٍ»، قَالُوا: یَا رَسُولَ اللهِ، فَبِمَ أَدْرَکُوهَا؟ قَالَ: «بِالسَّخَاءِ وَالنَّصِیحَةِ لِلْمُسْلِمِینَ». پیوسته چهل نفر از امت من هستند که قلب‌هایشان همانند قلب حضرت ابراهیم است. خداوند به وسیله آنها بلاها را از اهل زمین دور می‌گرداند که به آنان ابدال گفته می‌شود. سپس رسول خدا فرمود: بدانید که اینان هرگز این مقام را از خواندن نماز و گرفتن روزه و پرداخت صدقه به دست نیاوردند. عرض کردند: ای رسول خدا! پس به چه چیز به این مقام رسیدند؟ پیامبر فرمود: به وسیلة جود و بخشش و خیرخواهی برای مسلمانان. [۱۷] از معاذ بن جبل نیز در این زمینه چنین نقل شده است: ثَلَاثٌ مَن کُنَّ فِیهِ فَهُوَ من الأبدالِ الَّذین بهم قوام الدُّنْیَا وَأَهْلهَا الرِّضَا بِالْقضَاءِ وَالصَّبْر عَن محارم الله وَالْغَضَب فِی ذَات الله عزَّ وَجلَّ. [۱۸] سه چیز است که در هر کس وجود داشته باشد، او از ابدال (همان کسانی که پایداری دنیا و اهل آن به وجود آنهاست) به شمار می‌آید؛ راضی بودن به قضای [الهی]، صبر بر محارم خدا و خشمگین شدن برای خدای صاحب عزت و جلال. در مورد جایگاه و مرتبه ابدال گفته‌اند: ابدال از نظر مراقبه، در مرتبه‌ای پایین‌تر از اوتاد قرار دارند و گاه از آنان غفلت سر می‌زند، ولی با یاد کردن [از خدا] آن را جبران می‌کنند و عمداً از آنها گناهی سر نمی‌زند. [۱۹] گفتنی است در مورد تعداد ابدال روایات متفاوتی نقل شده است. حداقل تعداد نقل شده در روایات سی نفر و حداکثر آنها هشتاد نفر است. [۲۰] سوم) نجبا «نجبا» جمع «نجیب» و در لغت به معنای مردمان نجیب و اصیل و بزرگزاده و گرامی گوهر است و در اصطلاح صوفیه بر چهل مرد که مأمور اصلاح احوال مردم و حمل اثقال آنها و متصرف در حقوق خلق هستند، اطلاق می‌شود. [۲۱] در فرهنگ معارف اسلامی [۲۲] و دایر ة المعارف معارف و معاریف [۲۳] نیز بر همین معنا تأکید شده است. نجبا از نظر جایگاه و مرتبه معنوی در درجه‌ای پایین‌تر از ابدال قرار دارند. [۲۴] چهارم) صلحا (صالحان) «صلحا»، جمع «صلیح»، به معنای صالح است. [۲۵] این واژه در بر گیرنده عموم انسان‌های شایسته‌ای است که به وظایف و تکالیف شرعی خود عمل و از گناهان پرهیز می‌کنند. شیخ کفعمی درباره این گروه می‌نویسد: صالحان، مردمان پرهیزکاری هستند که به صفت عدالت آراسته شده‌اند. گاه از آنان گناه سرمی‌زند، ولی با طلب آمرزش و پشیمانی آن را جبران می‌کنند. خدای تعالی می‌فرماید: «در حقیقت، کسانی که [از خدا] پروا دارند، چون وسوسه‌ای از جانب شیطان بدیشان برسد [خدا را] به یاد آورند و به ناگاه بینا شوند. [۲۶] گفتنی است، شیخ کفعمی (ره) پس از بیان مراتب چهارگانه یاد شده، اضافه می‌کند: گفته شده است: هرگاه یکی از اوتاد چهارگانه کم شود، یک نفر از گروه چهل نفره (ابدال) جانشین او می‌شود. و هنگامی که یک نفر از گروه چهل نفره کاسته شود، فرد دیگری از گروه هفتاد نفره (نجبا) به جای او قرار می‌گیرد. و اگر یکی از گروه هفتاد نفره از دست برود، به جای او کسی از گروه سیصد و شصت نفره (صالحان) گذاشته می‌شود. در صورتی که یکی از این گروه سیصد و شصت نفره کم شود، شخصی از سایر مردم جای‌گزین او می‌شود. [۲۷] افزون بر گروه‌های چهارگانه یاد شده، در کلمات برخی بزرگان به عناوین دیگری برای گروه‌های مختلف یاران امام زمان (ع) اشاره شده است که به نظر می‌رسد با گروه‌های قبلی هم‌پوشانی داشته باشد. عناوین این گروه‌ها به قرار زیر است: پنجم) نقبا (نقیبان) «نقبا»، از نظر لغوی، جمع «نقیب» به معنای سالار، پیشوا، رئیس، سرپرست گروه، سردسته، بزرگ‌تر و کسی است که معرفت به احوال مردم داشته باشد. [۲۸] در لغت‌نامه دهخدا در بیان معنای اصطلاحی نقبا چنین آمده است: نقبا، در اصطلاح صوفیه، کسانی هستند که بر خفایای باطن مردم اشراف دارند و خفایای ضمایر مردم بر ایشان آشکار است، چه پرده‌ها از برابر چشم باطن ایشان برداشته شده است و ایشان سیصد تن هستند. [آنها] از اصناف اولیا و رجال الغیب باشند که مأمور دستگیری بندگان خدایند. [۲۹] ششم) رجال الغیب برخی علمای لغت، «رجال الغیب» را این گونه معنا کرده‌اند: «گروهی از مردان خدا که از نظر مردم دنیا پوشیده‌اند و جهان به وجود ایشان قوام دارد». [۳۰] نویسنده کتاب معارف و معاریف نیز در تعریف این واژه می‌نویسد: «رجال الغیب یا نجبا هفت تن‌اند که در عالم پراکنده و از دید همگان پنهان‌اند». [۳۱] با توجه به مطالب یاد شده شاید بتوان گفت که رجال الغیب همان ابدال یا نجبا هستند. پی نوشتها: [۱]. الکافی، ج ۱، ص ۳۴۰، ح ۱۶؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۱۰۲؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳، ح ۶. [۲]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۴، ح ۶۴. [۳]. در بخشی از این دعای شریف که از امام صادق (ع) نقل شده و از اعمال روز نیمه رجب به شمار می‌آید، چنین آمده است: «اللّهمّ! صَلِّ علی الأبدالِ وَالأوتادِ، وَالسُّیّاحِ وَالعُبّادِ وَالمُخلِصینَ وَالزُّهّادِ، وَأهلِ الجِدِّ وَالاجتِهاد؛ خدایا بر ابدال، اوتاد، روزه‌داران، عبادت‌کنندگان، مخلصان، زاهدان و اهل کوشش و تلاش [در راه اطاعت خدا] درود فهرست». (شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، اعمال نیمه رجب و دعای ام داوود). [۴]. ابراهیم‌بن علی کفعمی، المصباح، قم، الرضی و زاهدی، ۱۴۰۵ ه. ق، ص ۵۳۴. [۵]. میرزا حسن نوری، جنة المأوی، مندرج در: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۰۱. [۶]. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، چاپ اول: قم، دارالاسوة، ۱۴۱۴ ه. ق، ج ۷، ص ۳۲۷. [۷]. آب حیات: مجموعه سخنرانی‌های حضرت آیت‌الله ناصری در مورد امام زمان (ع)، ص ۳۵۹. [۸]. ر. ک: محمدبن مکرم بن منظور، لسان العرب، چاپ اول: بیروت، دار احیا التراث العربی و مؤسسة التاریخ العربی، ۱۴۱۶ ه. ق، ج ۱۵، ص ۲۰۴؛ محمد مرتضی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ه. ق، ج ۵، ص ۲۹۱، ماده «وتد»؛ فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، بیروت، دار احیا التراث العربی، ۱۴۰۳ ه. ق، ج ۳، صص ۱۵۳ و ۱۵۴، ماده «وتد»؛ علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه، چاپ اول از دوره جدید: تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳، ج ۳، ص ۳۶۲۰، ماده «اوتاد»؛ سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف: دایرة المعارف جامع اسلامی، چاپ سوم: تهران، مؤسسه فرهنگی آرایه، ۱۳۷۹، ج ۲، ص ۶۳۷. [۹]. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۰، ج ۱۰، ص ۴۱۰. [۱۰]. حسن‌بن محمد دیلمی، إرشاد القلوب إلی الصواب، قم، الشریف الرضی، ‏۱۴۱۲ ه. ق، ج ۱، ص ۲۰۵؛ شیخ حر عاملی، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة، قم، مکتبة المفید، ص ۲۰۰. [۱۱]. نهج‌البلاغه، ترجمه: محمدمهدی فولادوند، چاپ سوم: تهران، صائب، ۱۳۸۴، خطبه ۸۶، صص ۹۸و۹۹. [۱۲]. المصباح، ص ۵۳۴؛ همچنین ر. ک: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۰۱. [۱۳]. ر. ک: ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۳۴۴؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۱۴، ص ۴۶، ماده «بدل». [۱۴]. مجمع البحرین، ج ۵، ص ۳۱۹، ماده «بدل». [۱۵]. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲، ص ۳۸۴، همچنین ر. ک: لغت‌نامه (دهخدا)، ج ۱، ص ۲۸۹، ماده «ابدال». [۱۶]. غلامحسین مصاحب، دائرة المعارف فارسی، چاپ دوم: تهران، امیرکبیر، کتاب‌های جیبی، ج ۱، ص ۵، ماده «ابدال». [۱۷]. أبو القاسم سلیمان‌بن أحمد الطبرانی، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی بن عبد المجید السلفی، چاپ دوم: قاهره، مکتبة ابن تیمیة، بی تا، ج ۱۰، ص ۱۸۱. [۱۸]. ابوشجاع شیرویه‌بن شهردار الدیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب (فردوس الأخبار)، تحقیق: سعید بن بسیونی، چاپ دوم: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۶ ه. ق.، ج ۲، ص ۸۴. برای مطالعه بیشتر در زمینه ویژگی‌های ابدال، ر. ک: محمدجواد مروجی طبسی، «ابدال یا پیشکاران امام زمان (ع)»، موعود، سال دوازدهم، ش ۸۶، فروردین ۱۳۸۷. [۱۹]. ر. ک: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۰۳. [۲۰]. ر. ک: «ابدال یا پیشکاران امام زمان (ع)». [۲۱]. ر. ک: لسان العرب، ج ۱۴، ص ۴۱؛ لغت‌نامه (دهخدا)، ج ۱۴، ص ۲۲۳۴۵. [۲۲]. سید جعفر سجادی، فرهنگ معارف اسلامی، چاپ سوم: تهران، کومش، ۱۳۷۳، ج ۳، ص ۱۹۹۰. [۲۳]. معارف و معاریف، ج ۱۰، ص ۷۸. [۲۴]. ر. ک: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۰۱. [۲۵]. لغت‌نامه (دهخدا)،‌ج ۱۰، ص ۱۵۰۲۶. [۲۶]. سوره اعراف (۲۷)، آیه ۲۰۱؛ المصباح، ص ۵۳۵، همچنین ر. ک: بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۰۱. [۲۷]. همان. [۲۸]. لغت‌نامه (دهخدا)، ج ۱۴، ص ۲۲۶۸۱، ماده «نقیب»، همچنین ر. ک: معارف و معاریف، ج ۱۰، صص ۱۹۶ و ۱۹۷. [۲۹]. لغت‌نامه (دهخدا)، ص ۲۲۶۵۴، ماده «نقبا». [۳۰]. محمد معین، فرهنگ فارسی، چاپ هشتم: تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱، ج ۲، ص ۱۶۳۹. [۳۱]. معارف و معاریف، ج ۵، ص ۶۲۸، همچنین ر. ک: لغت‌نامه (دهخدا)، ج ۸، ص ۱۱۹۲۸، ماده «رجال الغیب»؛ فرهنگ معارف اسلامی، ج ۲، صص ۹۰۳ و ۹۰۴.

عیدقربان واعمال عیدقربان ازامامان معصومین(ع)

۱۷۱ بازديد
امسال  با توجه به شیوع ویروس کرونا در جهان، برخی از مسلمانان به جای قربانی کردن گوسفند، هزینه و پول آن را بین فقرا و کسانی که از این ویروس آسیب دیده‌اند، توزیع و تقسیم می‌کنند. این عید فرصتی بزرگ در راستای ترویج فرهنگ کمک به مستمندان و همنوعان به عنوان یک سنت دینی و یک وظیفه اخلاقی است که در این روزهای کرونایی و با توجه به وضعیت اقتصادی بیش از پیش مورد تاکید قرار گرفته است. از زمان شیوع ویروس کرونا رزمایش مواسات و همدلی همزمان با ماه مبارک رمضان و از هفته گذشته نیز اجرای طرح نهضت همدلی در سطح کشور و استانها اجرایی شده است، تا گوشه‌ای از مشکلات اقتصادی خانواده‌های آسیب دیده و یا مستمند و فقیرمخصوصامنطقه محروم رفع شودانشاالله.

به همین دلیل سربازان عضوخیرین گمنام نوکران اهل بیت(ع)آماده دریافت وانتقال نذورات  ،کمکها وهدیه های شما به درگاه رب العالمین  وقربانی های شما به نیازمندان سفارش شده موردنظرکه میتوانید به حساب بانی طرح خیرین گمنام به شماره حساب  6037697493534983 بانک صادرات واریزنماییدکه انشاالله موردقول حق تعالی قراربگیرد(محرومین منطقه جنوب)





امامان معصوم علیهم السلام یک سوم قربانی را به همسایگان، یک سوم آن را به نیازمندانی که درخواست داشتند، می دادند و یک سوم باقی مانده را برای خانواده خود نگه می داشتند.

سیره اهل بیت علیهم السلام درباره قربانی کردن را منتشر می کنیم. *قربانی، قربانی، از دو قسمت «قربان» و «ی» تشکیل شده که ترجمه فارسی آن «نزدیک کننده» و «من» است. در فرهنگ دینی به هر چیزی که سبب قرب و نزدیکی انسان به خدا شود، واژه قربان بر آن اطلاق می گردد.
در روایت می خوانیم: «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِی‏»؛ نماز نزدیک کننده هر باتقوایی به خداوند متعال است. در روایتی که در روضه کافی آمده است، هابیل گوسفندی از دام های خود و قابیل مقداری از محصول زراعت خود را برای تقرب به درگاه خدا آوردند؛ در نهایت «فَتُقُبِّلَ قُرْبَانُ هَابِیلَ وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ قُرْبَانُ قَابِیلَ» قربان هابیل پذیرفته شد و قربان قابیل مقبول نگشت.
(1) در این روایت عبارت «قربانی» آمده است و همان معنایی را ارائه کرده که در ابتدا بیان شد. *فضیلت قربانی قربانی در عید قربان به آن حیوانی گفته می شود که برای قرب و نزدیکی به خداوند متعال ذبح یا نحر می شود.
(2) باید توجه داشت که خداوند متعال نیازی به گوشت این حیوانات ندارد؛ آن چه که در این جریان اثرگذار است و همان موجب قرب الی الله می شود تقوا، اطاعت پذیری و حرکت برای انجام دستور خداست که از این قربانی در جان قربانی کننده می ماند.
خداوند متعال می فرماید: «لَن یَنَالَ اللَّهَ لحُومُهَا وَ لَا دِمَاؤُهَا وَ لَاکِن یَنَالُهُ التَّقْوَى‏ مِنکُمْ» (37/حج)؛ هرگز گوشت ها و خون هایشان به خدا نمى‏ رسد؛ بلکه تقواى شما به او مى ‏رسد. *قربانی واجب و مستحب بر کسانی که مشغول اعمال حج هستند، واجب است تا در روز دهم ذی الحجه یا همان عید قربان، شتر، گاو، بز و یا گوسفندی را در منا ذبح کنند. انجام قربانی برای کسانی که در حج نیستند امام صادق علیه السّلام فرمود: در یوم النحر (یعنى روز عید قربان) هیچ عملى بهتر از آن نیست که خونى به رسم قربانى ریخته شود یا در مسیر احسان به والدین یا خویشاوندى که قطع رحم مى ‌کند، گامى برداشته شود و آن که حاجی درباره آن خویشاوند، تفضّل بیشترى مبذول دارد و در گفتن سلام سبقت جوید یا از قسمت مرغوب گوشت قربانى اطعام کند و پس از آن بقیّه همسایگان خود را از یتیمان گرفته تا مسکینان و بردگان را به استفاده از آن فراخواند و اسیران را تفقّد کند. شیخ صدوق(ره) در شرح این فراز می نویسد: بزرگان برآنند که این اعمال در روز عید قربان به طور مطلق مطلوب است اگر چه در مِنا نباشد و ما اضافه مى ‌کنیم اگر چه قربانى در روز عید قربان نباشد؛ لکن در منا و روز عید قربان ثوابش بیشتر خواهد بود. *عید قربان وَ جَاءَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ یَحْضُرُ الْأَضْحَى وَ لَیْسَ عِنْدِی ثَمَنُ الْأُضْحِیَّةِ فَأَسْتَقْرِضُ وَ أُضَحِّی فَقَالَ اسْتَقْرِضِی وَ ضَحِّی فَإِنَّهُ دَیْنٌ مَقْضِیٌّ. امّ سلمه نزد رسول خدا صلی الله علیه واله آمد و گفت: یا رسول اللّه! عید أضحى فرا می رسد و من بهاى قربانى ندارم؛ پس آیا اجازه دارم قرض بگیرم و قربانى کنم؟. حضرت فرمود: قرض بگیر و قربانی کن؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى (یعنى این‌ قرض را خداوند سبحان ادا مى ‌کند چون در جهت رضاى اوست).(3) بنابراین بر دیگرانی که در احرام نیستند، مستحب است در روز عید قربان یکی از این حیوانات را بنا بر سنت الهی قربانی نمایند؛ در این مورد لازم نیست که حتماً قربانی کننده قبلاً حج رفته و حاجی شده باشد. این عمل مانند نمازی که در این روز خوانده می شود یکی از اعمال بسیار سفارش شده است که عمل به آن احیای شعار الهی در جامعه است که یقیناً اگر مردم به آن اقبال کنند و نشانه های آن در همه جا جلوه گری کند، اسباب عنایت و ریزش رحمت الهی را در پی خواهد داشت که این وعده خداوند در قرآن کریم است که «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» اگر اهل شهرها و آبادى ‏ها ایمان مى ‏آوردند و پرهیزکارى پیشه مى‏کردند، یقیناً [درهاىِ‏] برکاتى از آسمان و زمین را بر آنان مى‏گشودیم.‏ (4) *خوردن گوشت قربانی توسط صاحب آن «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) لَا یَأْکُلُ یَوْمَ الْأَضْحَى شَیْئاً حَتَّى یَأْکُلَ مِنْ أُضْحِیَّتِهِ». امام باقر علیه السّلام فرمود: شیوه امیرالمؤمنین علیه السّلام چنین بود که روز عید قربان، غذایى نمى ‌خورد تا از گوشت قربانى خود غذائى تناول کند. (5) و نیز آن حضرت فرمود: «وَ لَا تَأْکُلْ یَوْمَ الْأَضْحَى شَیْئاً إِلَّا مِنْ هَدْیِکَ وَ أُضْحِیَّتِکَ إِنْ قَوِیتَ عَلَیْهِ وَ إِنْ لَمْ تَقْوَ فَمَعْذُورٌ» در روز‌ عید قربان چیزى نخور مگر از گوشت قربانىِ خود و اگر قدرت تمکن مالى براى قربانى کردن ندارى در این صورت معذورى. (6) از این روایات به دست می آید اگر برای انسان مقدور بود در روز عید، قربانی کرد اولین چیزی که در آن روز می خورد از گوشت همان قربانی باشد. امیرالمومنین علیه السلام می فرمود «وَ إِذَا ضَحَّیْتُمْ فَکُلُوا وَ أَطْعِمُوا وَ أَهْدُوا وَ احْمَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا رَزَقَکُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعَامِ» چون مراسم قربانى را برگزار کردید از گوشت قربانى بخورید و هدیّه بدهید و خدا را به پاس این نعمت که گوشت شتران و گاوان و گوسفندان را روزىِ شما ساخته، سپاسگزارى کنید. (7) *کیفیت تقسیم قربانی امامان معصوم علیهم السلام یک سوم قربانی را به همسایگان، یک سوم آن را به نیازمندانی که درخواست داشتند، می دادند و یک سوم باقی مانده را برای خانواده خود نگه می داشتند. «وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) یَتَصَدَّقَانِ بِثُلُثٍ عَلَى جِیرَانِهِمْ وَ بِثُلُثٍ عَلَى السُّؤَّالِ وَ بِثُلُثٍ یُمْسِکَانِهِ لِأَهْلِ الْبَیْت». و علیّ بن الحسین و ابو جعفر علیهما السّلام ثلث قربانى را صدقه همسایگان و ثلث دیگر را صدقه سائلان می ساختند و ثلث سوم را براى خانواده نگاه می داشتند. (8) از این رو مستحب است که قربانى سه قسمت شود: یک سوم آن را خودش بخورد و یک سوم را صدقه دهد و یک سوم را هدیه نماید؛ و احتیاط آن است که چیزى از آن بخورد اگر چه واجب نیست.(9) بنابراین اگر کسی علاقه مند بود تمام گوشت قربانی را برای خود نگه دارد، منعی نخواهد داشت.

پاورقی: 1. وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ (آیه27- سوره مائده)
2. حیواناتی مانند گوسفند و بز و گاو به صورت ذبح کشته می شوند ولی شتر به صورت نحر.
3. من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص: 213 4. سوره اعراف آیه 96 5. من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 508 6. من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 508 7. من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 521 8. من لا یحضره الفقیه، ج‏2، ص: 493 9. تحریرالوسیلة - ترجمه؛ ج‌2، ص: 259
منبع: حوزه